کسب درآمدی مناسب و راحت از طریق اس ام اس

تبلیغات پیامکی
‏نمایش پست‌ها با برچسب سینما پارادیسو. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب سینما پارادیسو. نمایش همه پست‌ها

نقل قول‌های فیلم سینما پارادیسو

موقعی که سرازیری رو پائین میری خدا کمکت میکنه اما موقع برگشت خدا فقط نگاه میکنه.

زندگی شبیه فیلم ها نیست. زندگی خیلی سخت‌تر هستش.

تموم گشت.

دانستنی های فیلم سینما پارادیسو


شنیدین؟ میگن بعد از انتشار سوتی های فیلم "سینما پارادیسو" در این وبلاگ مافیای شهر "سیسیل" (شهری که داستان فیلم در اونجا اتفاق میوفته) افتاده دنبال من که شقه‌شقه‌ام کنه. ولی خیالی نیست. من وقتی پای در این عرصه گذاشتم پی ِ (منظور همون چربی هستش بهتر نتونستم پاس بدارمش) همه چیز رو به تنم مالیدم و تا آخرین لحظه و قطرۀ خونم این رسالتی که به دوش دارم رو انجام میدم. ولی اگه بلایی سرم اومد من رو فراموش نکنین. حتماً سر خاکم بیاین و کامنت (منظورم همون دسته‌گل هستش) هم بذارین.
بگذریم. بریم سراغ فیلم.

برادر"تورناتوره" (میدونم که توی فیلم "مارمولک" برادر "تارانتینو" بود، این رو خودم ساختم) این فیلم رو به نشانۀ مرگ سالن‌های سنتی نمایش فیلم (مثل همونی که تو فیلم ترکونده میشه) و کلاً "صنعت سینما" ساخته ولی وقتی که فیلم خودش میترکونه و "اسکار" بارون میشه دیگه صدای این قضیه رو هم در نمیاره. میبینی؟؟؟ اون وقت "ساتور" به دست میوفتن دنبال ما.

اُمرن اگه فهمیده باشین که برادر "تورناتوره" خودش هم تو فیلم بازی کرده. آخر فیلم که "توتو" (سالواتوره) داره فیلم "30 سال بدون بوس در سینما" (و یا "بوس‌های 30 سال گذشتۀ سینما") ساختۀ "آلفردو"ی فقید رو به صورت اکران خصوصی تماشا میکنه، آپاراتچی خود "تورناتوره" هستش. فهمیده بودی؟ آره! تو که راست میگی!

اگه نسخۀ کوتاه فیلم رو دیده باشین یحتمل براتون سؤال شده که این "النا"ی بی‌وجدان چرا با قطار ساعت 5 عصر نیومد؟ آخه چرا؟؟؟ و اگه نسخۀ بلند فیلم رو دیده باشین یقتین (بر وزن "یحتمل" به معنی یقیناً) براتون سؤال نشده که این "النا"ی بی‌وجدان چرا با قطار ساعت 5 عصر نیومد؟ آخه چرا؟؟؟ چون میدونین که اومد فقط دیر اومد و "آلفردو" هر دوتاشون رو پیچوند تا نتونن همدیگه رو ملاقات کنن چون فکر میکرد این مسأله جلوی پیشرفت "توتو" در سینما رو میگیره. برای جزئیات بیشتر برین این نسخه‌ای که من دارم رو پیدا کنین ببینین.

* * *

این فیلم نکات حاشیه‌ای زیادی نداشت ولی یه نکتۀ جالب برای من داشت. جوّ سینما موقع فیلم دیدن من رو یاد دورۀ آموزش سربازیم انداخت. آخه ما تو پادگان (که رسماً هتل بود) همه چیز و از جمله سینما داشتیم.
یه سینما رو با این وضعیت تصور کنین که هر کی از در میاد تو با صدای بلند با همه سلام و علیک میکنه. یا اینکه وسط فیلم یکی میپره وسط و یه خبری میده (فلانی بلیط بخت آزمائیش برنده شده) که سینما میریزه به هم و خرتوخر میشه. ملت به همدیگه تُف (عبارت مناسب‌تر "مخاط غلیظ، لزج و چسبناک داخل دهان و گلو" هستش که چون خیلی طولانی هستش و مخففش "مغلوچ ددوگ" هم ثقیله به همون "تُف" اکتفا میکنیم) میندازن و سالهاست که فیلم ها سانسور میشه به طوریکه یه بابایی میگه 20 ساله تو سینما یه بوس ندیده.
حالا وضعیت سینمای پادگان ما رو سیر کنین. چند تا گروهان رو میکردن توی سینما و در رو میبستن میرفتن 3-2 ساعت دیگه میومدن. توی این مدت همه مجاز به هر غلطی بودن (شما هم مجازین هر فکری بکنین). فیلم ها که همه از این فیلم های مشت و لگد ("لقد" هم شنیده شده) بازی ایرانی مثل "یاس‌های وحشی، رزهای خاردار، سیم‌های بدون‌خار، کلم‌های پرپر شده، سیب‌زمینی‌های پوست نکنده و ..." بود که نمیدونم یکیشون رو چطوری توی "ترکیه" فیلم برداری کرده بودن که یه دونه زن از جلوی دوربین رد نشد (البته دوستان درمورد بنده برداشت بد نکنن که حلالشون نمیکنم ها). یه لحظه نمیشد که صدایی (البته غیر از صدای فیلم) توی سینما نباشه. وسط فیلم ییهو یکی "بدو بایست" میداد جلوی پردۀ سینما و یه گروهان بلانسبت خودم مثل احشام رم کرده میدویدن جلوی پرده یا اینکه اون جلو یه نفر "بر پا" میداد و همه پا میشدن جوری که عقبی‌ها از دیدن صحنه‌های جذاب فیلم محروم میشدن. البته از فرمان‌های نظامی دیگه هم استفاده میشد که دیگه بقیه رو قلم میگیرم. حالا توی این هاگیروواگیر (نمیدونم درسته یا نه چون تا حالا ننوشته بودمش) یه عده هم که از اعماق استراتژیک کشور و جاهایی که پای هیچ انسانی جز خودشون بهش نرسیده (اونها هم از اول همونجا بودن) اومده بودن بیچاره‌ها میخواستن فیلم رو ببینن (اونم با چه شور و هیجانی) که سروصدا (خدائیش این دیگه درسته، قبلاً هم نوشته بودمش) نمیذاشت در نتیجه یه عده هم گلاویز همدیگه میشدن. خلاصه خیلی دیدن داشت، یادش به خیر.
انصافاً من ندیدم توی سینمای پادگان کسی به کس دیگه‌ای تُف‌مُف بندازه اما یه مطلب جالب راجع به "تُف" براتون بگم. همونطور که میدونین اولین قطار در کشورمون بین "تهران" و "ری" کشیده شد که بهش "ماشین دودی" میگفتن. این خط در بین راه ایستگاهی داشته که اونجا قطارهایی که از دو طرف میومدن جاشون رو با هم عوض میکردن. وقتی 2 تا قطار از کنار هم میگذشتن تفریح مسافرها این بوده که از روی سقف این قطار میپریدن روی اون یکی و به مسافرهای قطار بغلی تُف مینداختن.

تموم گشت.

سوتی های فیلم سینما پارادیسو

0:15:59
تو این صحنه 2 تا عکس میبینین که ظاهراً تنها عکس‌هایی هستن که از پدر "توتو" یا همون "سالواتوره" باقی مونده. در ادامۀ فیلم (0:30:19) میبینیم که با نهایت تأسف و تأثر این عکس‌ها به همراه فیلم هایی که "توتو" جمع کرده در کنار هم در صلح و صفا میسوزن. چیزی که مسلم هستش تو این صحنه (0:30:19) عکس سمت راستی (مادر و پدر "توتو" در کنار هم (در حقیقت روی هم (اینجاست که آدم‌های بی‌جنبه خودشون رو نشون میدن. بی‌فرهنگ مامانش روی صندلی نشسته، باباشم بالای سرش وایساده، منظورم اینجوری روی هم بود))) به صورت نیمه سوخته تو دست "آلفردو" هستش.
اول یه چی بگم اونم اینکه عکس‌ها رو تو 2 تا صحنه مقایسه کنین. توی عکس سالم مادر "توتو" گردنش رو به سمت راست خودش خم کرده ولی توی عکس سوخته کاملاً گردنش رو راست گرفته.
اما نکتۀ اصلی جای دیگه‌ست. آخر فیلم که "توتو" برمیگرده خونه (2:04:37) میبینه مادرش همۀ وسایلش رو نگه داشته و توی یه اتاق چیده که این عکس هم جزو اون‌ها هستش. اما از اونجا که مادر "توتو" سنش بالا رفته و به احتمال زیاد دچار "آلزایمر" شده یادش رفته که این عکس 30 سال پیش سوخته و چون نزدیک بوده خواهر "توتو" هم بسوزه کلی بابت این آتش‌سوزی "توتو"ی بدبخت رو کتک زده. بیچاره "توتو". آش نخورده و کتک خورده (باز جای شکرش باقی هستش که یه چیزی خورده).
یه احتمال دیگه هم هست. چون سوختۀ اون عکس سمت چپی (بابای "توتو" تنها) رو ندیدیم شاید اون عکس نسوخته و بعداً مادر "توتو" یه عکس تکی از خودش گرفته داده با "فتوشاپ" مونتاژ کردن روی عکس بابای "توتو". خدائیش عکاسه خیلی کاردرست بوده چون "پیانو" به اون گنده‌ای رو از اون وسط برداشته تازه سرامیک‌های کف رو هم جمع کرده یه مدل دیگه سرامیک کرده.

0:40:35
امتحانات ثلث (قدیما به جای "ثلث" میگفتن "قوه") نمیدونم چندم در حال برگزاری‌ست. هنوز "آلفردو" به فکر عمل قبیح (چشم‌های بچه مدرسه‌ای‌ها رو بگیرین) "تقلب" نیوفتاده و داره با انگشت‌های دستش عدد "هشت میلیون و چهارصد و نود و دو هزار و ششصد و هفتاد و یک ممیز پنجاه و سه" رو با عدد "یک" جمع میکنه. فعلاً با "آلفردو" کاری نداریم.
همونطور که میبینین "توتو" داره تندتند جواب سؤلات رو مینویسه که البته بعداً معلوم میشه "توتو" خودش هم داره (چشم‌های بچه مدرسه‌ای‌ها لطفاً. از حس وظیفه‌شناسیتون ممنون. خوب بابا چرا میزنی الان بقیه‌اش رو میگم) از روی یه برگه مینویسه. فعلاً با امتحان و سؤالاتش هم کاری نداریم (خوب... باشه... الان میگم).
اما اون چیزی که الان باهاش کار داریم دست‌های کوچک و معصوم "توتو" هستش که هم‌اکنون نیازمند یاری سبزتان...
نه به جون خودم سرکاری نیست. بابا "توتو" داره با دست چپ مینویسه. خوب که چی!؟! خوب که این که وقتی بزرگ میشه راست دست میشه. همون وقتی که داره عاشقانه تقویم رو خط‌خطی میکنه (1:31:56 و 1:32:41).
برو بابا... اصلاً دیگه نمی‌نویسم...
به من چه که اول آوریل سال 1954 پنج‌شنبه بوده نه جمعه (روزی که تقویم "توتو" نشون میده).

.

.

.

حالا عیب نداره. روت رو زمین نمیزنم. ولی فقط چون تویی و خیلی هم اصرار میکنی‌ها وگرنه... آره.

0:40:43
اما تو این سالن معجزات دیگری هم رخ داده. این آقا مراقبه که کت زرد تنشه داره میره سمت ته سالن ولی 1 ثانیه بعد (0:40:44) مثل قرقی برمیگرده به سمت جلوی سالن. گمونم داره تمرین میکنه که وقتی "آلفردو" خواست (این دفعه حواستون به بچه‌ها بود. احسنت) تقلب کنه خفتش کنه.

0:41:06
بزنم به تخته آقا مراقبه خیلی حرفه‌ای شده و این بار "تیم وورک" هم کار کرده. این دفعه ظرف 1 ثانیه حدود 6-5 متر پریده اون‌طرف‌تر تازه اون خانم مراقبه رو هم گذاشته جای خودش. مسافت کم هستش وگرنه میشد احتمال "طی‌الارض" کردن هم داد. یادم باشه یه مشت اسفند بریزم تو جوب (این کلمه در اصل "جوی" هستش ولی عموماً همون "جوب" گفته میشه. تلفظ "جوق" هم از این کلمه شنیده شده).

0:41:13
حالا نوبت به خانومه رسیده که خودی نشون بده. به صحنۀ بعد (0:41:16) برین. البته رکورد خانم تقریباً نصف آقاست.
خواهش میکنم... خواهش میکنم... دوستان "فمینیست" به جای داد و قال برن فیلم رو ببینن. من عین اون چیزی که دیدم رو گفتم. این ناجوان‌زنی‌ها برازندۀ شما نیست بهتره برین تمرین کنین رکوردتون رو بهبود بدین. هوچی‌گری فایده‌ای نداره.

0:41:48
به احتمال زیاد 63 ثانیۀ آینده رو سازندگان فیلم طی 4 روز فیلم برداری کردن و یه روز در میان هم گریمور سر صحنه غایب بوده. اون لکۀ روی لپ راست "آلفردو" (که مشخص هستش گریمور ساعت‌ها وقت برای طراحی و اجرای اون صرف کرده) توی صحنۀ بعدی (0:41:54) غیب میشه. روز سوم گریمور اومده سر صحنه و هنرش رو روی صورت "آلفردو" میبینین (0:42:31). اما روز چهارم گریمور بی‌مبالات دوباره دیر کرده و اون لکه مجدداً نیست و نابود شده (0:42:51).

0:42:49
"آلفردو" بالاخره سر "توتو" رو گول می‌ماله و به (بچه‌ها یادتون نره) تقلب راضیش میکنه.
اول یه نکته‌ای رو بگم، این جور کارها اصولاً توسط "فرنگی‌ها" ابداع شده و ملت ما اهل این جور بی‌فرهنگی‌ها نیستن و تعداد انگشت‌شماری "دانش‌آموزنما" هستن که توسط خارجی‌ها گولیده شدن و به این جور مسائل دست می‌یازند.
و اما بعد. "توتو" که دست چپ و راستش رو گم کرده ظرف کمتر از 1 ثانیه (به زمان پخش فیلم دقت کنین. هنوز از روی 0:42:49 ثانیه رد نشده) کاغذ حاوی بی‌فرهنگی رو که داره برای "آلفردو" ارسال میکنه از دست چپ به دست راستش میده.
من شنیده بودم چپ دست‌ها باهوش‌تر از راست دست‌ها هستن که!؟! این بابا دست چپ و راستش رو از هم تشخیص نمیده. البته به احتمال زیاد در این زمان "توتو" در "دورۀ گذار" قرار داره و دست چپ و راستش در حال جابجا شدن هستش. ممکنه چند روز دیگه "توتو" یا دور خودش پیله بپیچه یا پوست بندازه. امکان هر حادثه‌ای هست.

0:42:50
آقای مراقب مجدداً حرکتی از خودش بروز میده. البته نمیشه گفت رکوردش رو بهبود داده یا نه چون در این لحظه اصلاً نیست و در صحنۀ بعد (0:42:51) معلوم نیست از کجا پیداش میشه. حتی شاید 1 سوته (چون 1 ثانیه بیشتر طول نمیکشه) رفته باشه خونه و غذای ظهر رو گذاشته باشه توی "ماکروفر" تا گرم بشه و برگشته باشه.

1:15:52
از توضیح صحنه معذورم. نه نمیگم... اصرار نکنین... اصلاً و ابداً... امکان نداره... . همینقدر بگم که "توتو" با یه نفر دیگه هستش (دیدی بی‌جنبه‌ای؟ چرا با خودت فکر نکردی اون یه نفر دیگه مثلاً "آلفردو" باشه؟؟؟ برو... برو... برو خودت رو اصلاح کن.) و اول کنار صندلی‌ها قرار دارن اما در صحنۀ بعد (1:15:58) دقیقاً از جایی که قبلاً صندلی بود دوربین یه صحنۀ باز (Long Shot) رو نشون میده و خبری از صندلی‌ها نیست. فقط همینقدر اشاره کنم که "توتو" و اون یکی انقدر سرشون گرمه که امکان نداره جابجایی صندلی‌ها کار اون‌ها باشه.

2:01:09
همونطور که میبینین "آلفردو"ی بیچاره به زور داره از روی صندلی ایستگاه قطار بلند میشه. موفق هم میشه اما مثل اینکه "پدر روحانی" آزار داشته و دوباره هولش داده چون توی صحنۀ بعد (2:01:18) دوباره داره زور میزنه که بلند بشه. خدا مردم آزار رو نیامرزه. آمین.

تموم گشت.

مطلب تموم گشت تو هنوز اینجایی که!؟! ای بابا گفتم که نمیگم... وبلاگم فیلتر بشه تو جواب این خیل عظیم بازدیدکننده رو میدی؟؟؟ خودت رو اینجا تیکه‌پاره بکنی هم نمیگم. برو خودت ببین. حالا هم بفرما میخوام در رو ببندم. بفرمائین... بفرمائین... مزاحم نشین.

دیگه تموم گشت.

منتظر چی وایسادین تموم گشت.

تموم گشت (باور ندارین؟ برین پائین میبینین هیچی نیست).