کسب درآمدی مناسب و راحت از طریق اس ام اس

تبلیغات پیامکی

سوتی های فیلم سینما پارادیسو

0:15:59
تو این صحنه 2 تا عکس میبینین که ظاهراً تنها عکس‌هایی هستن که از پدر "توتو" یا همون "سالواتوره" باقی مونده. در ادامۀ فیلم (0:30:19) میبینیم که با نهایت تأسف و تأثر این عکس‌ها به همراه فیلم هایی که "توتو" جمع کرده در کنار هم در صلح و صفا میسوزن. چیزی که مسلم هستش تو این صحنه (0:30:19) عکس سمت راستی (مادر و پدر "توتو" در کنار هم (در حقیقت روی هم (اینجاست که آدم‌های بی‌جنبه خودشون رو نشون میدن. بی‌فرهنگ مامانش روی صندلی نشسته، باباشم بالای سرش وایساده، منظورم اینجوری روی هم بود))) به صورت نیمه سوخته تو دست "آلفردو" هستش.
اول یه چی بگم اونم اینکه عکس‌ها رو تو 2 تا صحنه مقایسه کنین. توی عکس سالم مادر "توتو" گردنش رو به سمت راست خودش خم کرده ولی توی عکس سوخته کاملاً گردنش رو راست گرفته.
اما نکتۀ اصلی جای دیگه‌ست. آخر فیلم که "توتو" برمیگرده خونه (2:04:37) میبینه مادرش همۀ وسایلش رو نگه داشته و توی یه اتاق چیده که این عکس هم جزو اون‌ها هستش. اما از اونجا که مادر "توتو" سنش بالا رفته و به احتمال زیاد دچار "آلزایمر" شده یادش رفته که این عکس 30 سال پیش سوخته و چون نزدیک بوده خواهر "توتو" هم بسوزه کلی بابت این آتش‌سوزی "توتو"ی بدبخت رو کتک زده. بیچاره "توتو". آش نخورده و کتک خورده (باز جای شکرش باقی هستش که یه چیزی خورده).
یه احتمال دیگه هم هست. چون سوختۀ اون عکس سمت چپی (بابای "توتو" تنها) رو ندیدیم شاید اون عکس نسوخته و بعداً مادر "توتو" یه عکس تکی از خودش گرفته داده با "فتوشاپ" مونتاژ کردن روی عکس بابای "توتو". خدائیش عکاسه خیلی کاردرست بوده چون "پیانو" به اون گنده‌ای رو از اون وسط برداشته تازه سرامیک‌های کف رو هم جمع کرده یه مدل دیگه سرامیک کرده.

0:40:35
امتحانات ثلث (قدیما به جای "ثلث" میگفتن "قوه") نمیدونم چندم در حال برگزاری‌ست. هنوز "آلفردو" به فکر عمل قبیح (چشم‌های بچه مدرسه‌ای‌ها رو بگیرین) "تقلب" نیوفتاده و داره با انگشت‌های دستش عدد "هشت میلیون و چهارصد و نود و دو هزار و ششصد و هفتاد و یک ممیز پنجاه و سه" رو با عدد "یک" جمع میکنه. فعلاً با "آلفردو" کاری نداریم.
همونطور که میبینین "توتو" داره تندتند جواب سؤلات رو مینویسه که البته بعداً معلوم میشه "توتو" خودش هم داره (چشم‌های بچه مدرسه‌ای‌ها لطفاً. از حس وظیفه‌شناسیتون ممنون. خوب بابا چرا میزنی الان بقیه‌اش رو میگم) از روی یه برگه مینویسه. فعلاً با امتحان و سؤالاتش هم کاری نداریم (خوب... باشه... الان میگم).
اما اون چیزی که الان باهاش کار داریم دست‌های کوچک و معصوم "توتو" هستش که هم‌اکنون نیازمند یاری سبزتان...
نه به جون خودم سرکاری نیست. بابا "توتو" داره با دست چپ مینویسه. خوب که چی!؟! خوب که این که وقتی بزرگ میشه راست دست میشه. همون وقتی که داره عاشقانه تقویم رو خط‌خطی میکنه (1:31:56 و 1:32:41).
برو بابا... اصلاً دیگه نمی‌نویسم...
به من چه که اول آوریل سال 1954 پنج‌شنبه بوده نه جمعه (روزی که تقویم "توتو" نشون میده).

.

.

.

حالا عیب نداره. روت رو زمین نمیزنم. ولی فقط چون تویی و خیلی هم اصرار میکنی‌ها وگرنه... آره.

0:40:43
اما تو این سالن معجزات دیگری هم رخ داده. این آقا مراقبه که کت زرد تنشه داره میره سمت ته سالن ولی 1 ثانیه بعد (0:40:44) مثل قرقی برمیگرده به سمت جلوی سالن. گمونم داره تمرین میکنه که وقتی "آلفردو" خواست (این دفعه حواستون به بچه‌ها بود. احسنت) تقلب کنه خفتش کنه.

0:41:06
بزنم به تخته آقا مراقبه خیلی حرفه‌ای شده و این بار "تیم وورک" هم کار کرده. این دفعه ظرف 1 ثانیه حدود 6-5 متر پریده اون‌طرف‌تر تازه اون خانم مراقبه رو هم گذاشته جای خودش. مسافت کم هستش وگرنه میشد احتمال "طی‌الارض" کردن هم داد. یادم باشه یه مشت اسفند بریزم تو جوب (این کلمه در اصل "جوی" هستش ولی عموماً همون "جوب" گفته میشه. تلفظ "جوق" هم از این کلمه شنیده شده).

0:41:13
حالا نوبت به خانومه رسیده که خودی نشون بده. به صحنۀ بعد (0:41:16) برین. البته رکورد خانم تقریباً نصف آقاست.
خواهش میکنم... خواهش میکنم... دوستان "فمینیست" به جای داد و قال برن فیلم رو ببینن. من عین اون چیزی که دیدم رو گفتم. این ناجوان‌زنی‌ها برازندۀ شما نیست بهتره برین تمرین کنین رکوردتون رو بهبود بدین. هوچی‌گری فایده‌ای نداره.

0:41:48
به احتمال زیاد 63 ثانیۀ آینده رو سازندگان فیلم طی 4 روز فیلم برداری کردن و یه روز در میان هم گریمور سر صحنه غایب بوده. اون لکۀ روی لپ راست "آلفردو" (که مشخص هستش گریمور ساعت‌ها وقت برای طراحی و اجرای اون صرف کرده) توی صحنۀ بعدی (0:41:54) غیب میشه. روز سوم گریمور اومده سر صحنه و هنرش رو روی صورت "آلفردو" میبینین (0:42:31). اما روز چهارم گریمور بی‌مبالات دوباره دیر کرده و اون لکه مجدداً نیست و نابود شده (0:42:51).

0:42:49
"آلفردو" بالاخره سر "توتو" رو گول می‌ماله و به (بچه‌ها یادتون نره) تقلب راضیش میکنه.
اول یه نکته‌ای رو بگم، این جور کارها اصولاً توسط "فرنگی‌ها" ابداع شده و ملت ما اهل این جور بی‌فرهنگی‌ها نیستن و تعداد انگشت‌شماری "دانش‌آموزنما" هستن که توسط خارجی‌ها گولیده شدن و به این جور مسائل دست می‌یازند.
و اما بعد. "توتو" که دست چپ و راستش رو گم کرده ظرف کمتر از 1 ثانیه (به زمان پخش فیلم دقت کنین. هنوز از روی 0:42:49 ثانیه رد نشده) کاغذ حاوی بی‌فرهنگی رو که داره برای "آلفردو" ارسال میکنه از دست چپ به دست راستش میده.
من شنیده بودم چپ دست‌ها باهوش‌تر از راست دست‌ها هستن که!؟! این بابا دست چپ و راستش رو از هم تشخیص نمیده. البته به احتمال زیاد در این زمان "توتو" در "دورۀ گذار" قرار داره و دست چپ و راستش در حال جابجا شدن هستش. ممکنه چند روز دیگه "توتو" یا دور خودش پیله بپیچه یا پوست بندازه. امکان هر حادثه‌ای هست.

0:42:50
آقای مراقب مجدداً حرکتی از خودش بروز میده. البته نمیشه گفت رکوردش رو بهبود داده یا نه چون در این لحظه اصلاً نیست و در صحنۀ بعد (0:42:51) معلوم نیست از کجا پیداش میشه. حتی شاید 1 سوته (چون 1 ثانیه بیشتر طول نمیکشه) رفته باشه خونه و غذای ظهر رو گذاشته باشه توی "ماکروفر" تا گرم بشه و برگشته باشه.

1:15:52
از توضیح صحنه معذورم. نه نمیگم... اصرار نکنین... اصلاً و ابداً... امکان نداره... . همینقدر بگم که "توتو" با یه نفر دیگه هستش (دیدی بی‌جنبه‌ای؟ چرا با خودت فکر نکردی اون یه نفر دیگه مثلاً "آلفردو" باشه؟؟؟ برو... برو... برو خودت رو اصلاح کن.) و اول کنار صندلی‌ها قرار دارن اما در صحنۀ بعد (1:15:58) دقیقاً از جایی که قبلاً صندلی بود دوربین یه صحنۀ باز (Long Shot) رو نشون میده و خبری از صندلی‌ها نیست. فقط همینقدر اشاره کنم که "توتو" و اون یکی انقدر سرشون گرمه که امکان نداره جابجایی صندلی‌ها کار اون‌ها باشه.

2:01:09
همونطور که میبینین "آلفردو"ی بیچاره به زور داره از روی صندلی ایستگاه قطار بلند میشه. موفق هم میشه اما مثل اینکه "پدر روحانی" آزار داشته و دوباره هولش داده چون توی صحنۀ بعد (2:01:18) دوباره داره زور میزنه که بلند بشه. خدا مردم آزار رو نیامرزه. آمین.

تموم گشت.

مطلب تموم گشت تو هنوز اینجایی که!؟! ای بابا گفتم که نمیگم... وبلاگم فیلتر بشه تو جواب این خیل عظیم بازدیدکننده رو میدی؟؟؟ خودت رو اینجا تیکه‌پاره بکنی هم نمیگم. برو خودت ببین. حالا هم بفرما میخوام در رو ببندم. بفرمائین... بفرمائین... مزاحم نشین.

دیگه تموم گشت.

منتظر چی وایسادین تموم گشت.

تموم گشت (باور ندارین؟ برین پائین میبینین هیچی نیست).

۱ نظر:

ناشناس گفت...

عشق بزرگ منِ این فیلم اون اخرش که تکه های فیلم رو نگاه می کنه من عین بزغاله غمگین زار می زنم به یاد همه اونایی که دوستم نداشتند با وجود تلاشهای شبانه روزی من. اما درباره سینما رفتن در دوره سربازی خیلی باحال بودا. و یک نکته ، فکر نمی کنی باید زمان این فیلم رو یه کم بیشتر می کردی؟ ناسلامتی فیلم مورد علاقهء منه