لورا لجیت لینی (بازیگر)
متولد 5 / فوریه / 1964 (16 / بهمن / 1342) - امریکا
اول و مهمتر از همه تا یادمه بگم که "لورا لینی" حدود 1 متر و 70 سانت قد داره.
پدر "لورا لینی" نمایشنامهنویس مشهور "برادوی" یعنی "رامیولوس لینی" هستش ولی مادر "لورا لینی" غیرسینمایی و پرستار هستش.
البته پدر و مادر "لورا لینی" وقتی اون خیلی کوچیک بوده از هم جدا شدن.
"لورا لینی" 2 بار ازدواج کرده که رکورد اولش در تحمل شوهر 5 سال بوده و دومی هم هنوز 5 سال نشده که ببینیم رکورد میزنه یا نه.
"لورا لینی" توی مدرسۀ هنرهای نمایشی "مسکو" هم درس خونده (احسنت! کار خوبی کرده!).
"لورا لینی" گفته که وقتی مدرسه میرفته توی خوندن و نوشتن بدترین شاگرد بوده (راست میگه! منم شاهدم.).
"کیلینت ایستوود" بعد از اینکه بازی "لورا لینی" رو توی فیلم "ترس اولیه" میبینه اونو برای نقش "کیت ویتنی" توی فیلم "قدرت محض" انتخاب میکنه (دستش درد نکنه).
برای ایفای نقشش توی فیلم "کینزی" مجبور میشه حدود 9 کیلوگرم وزنش رو زیاد کنه (یکی بیاد ما رو هم مجبور کنه بابا). اونم چیجوری!؟! با خوردن شیرینی و پیراشکی (جدیداً اهالی سینما و فیلم سازی به جای خاک صحنه پیراشکی میخورن. بمیرم که با چه مشقتی کار میکنن.).
"لورا لینی" یه سگ زرد (همون برادر شغال) از نژاد "لابرادور" (منطقهای اطراف "کبک" در "کانادا") داره که اسمش رو گذاشته "ایلینوره دوس".
حتماً میگین "لورا لینی" این اسم رو از کجاش درآورده؟؟؟
خوب "ایلینوره دوس" اسم یه بازیگر فقید ایتالیایی هستش که 40 سال قبل از اینکه خانوم "لورا لینی" حتی به دنیا هم بیاد از دنیا رفته (میگن پشت سر مرده حرف نزنین این اسم مرده رو میذاره روی سگش. اون مرحوم بدبخت حالا با چه رویی صبحها از خونه دربیاد بره توی صف جهنم وایسه آخه؟؟؟).
سال 2000 وقتی "لورا لینی" و دوست پسرش "اریک استولتز" مشغول بازی در فیلم "خانهای از شادی" بودن آقای دوست پسر به خانوم دوست دختر فیلم نامۀ فیلم "قلاب و نهنگ" رو پیشنهاد میده که خانوم دوست دختر هم مثل آدمهای هل سریع قبول میکنه منتها بودجۀ فیلم تا 4 سال بعد تأمین نمیشه.
یه نکتۀ دیگه و خیلی حیاتی درمورد فیلم "قلاب و نهنگ" اینکه بابای "لورا لینی" و بابای کارگردان این فیلم "نوح بامبچ" (این اسم خود کارگردان فیلم هستش ها. اسم باباش "جاناتان" بوده. گفتم بگم که اشتباه توی تاریخ ثبت نشه.) توی یه جایی به نام "یادو" با هم تصادف کردن (حال کردین؟!؟ تا فیها خالدون خودش و خانوادهش رو براتون کشیدم بیرون.).
"لورا لینی" 3 بار نامزد دریافت جایزۀ "اسکار" برای بهترین بازیگر نقش اصلی زن (2 بار) و بهترین بازیگر نقش مکمل زن (با یه حساب سرانگشتی میشه 1 بار) شده.
"لورا لینی" عاشق "مریل استریپ" و "پیراشکی" هستش (خوشا به سعادت "مریل استریپ". در طول تاریخ کمتر کسی هم سطح "پیراشکی" دارای اهمیت بوده.). توی فیلم "نمایش ترومن" هم اسم شخصیتی که "لورا لینی" نقشش رو بازی میکرد "مریل" بود و سعی شده بود شبیه "مریل استریپ" گریم بشه.
"لورا لینی" در 3 فیلم "جینداباین"، "پی.اس." و "یک چرخش سادۀ تقدیر" نقش همسر "گابریل برن" رو بازی کرده (مدیونی اگه فکر بد بکنی ها).
"لورا لینی" زمانی معلم کودکان مبتلا به اوتیزم و ناشنوا بوده (این کارش قابل تقدیره. به افتخارش 1 دقیقه سکوت ... 1 دقیقۀ بعدی رو بلندتر سکوت کن ... بسه بابا! الان میریزن به جرم سکوت علیه نظام میگیرنمون میبرن سونا جکوزی مجبور به استعمال میشیم.).
سال 2009 "لورا لینی" سخنران جشن فارغ التحصیلی مدرسۀ "جیلارد" بود. جایی که خودش هم اونجا درس خونده بوده.
گفتههای شخصی لورا لینی
[درمورد "جیم کری"]
اون طلسم عجیبی داره. اون قلب بزرگی داره، دقیقاً یه قلب بزرگ ِ بزرگ (خوب بابا! فهمیدیم!). انسانیت رو میشه توی کارهاش دید (اه اه! بسه دیگه! حالم بد شد بابا!).
[درمورد پدرش]
والدینم از هم جدا شدن و من بدون اون بزرگ شدم اما من وقت زیادی رو باهاش گذروندم و اون تأثیر عمیقی روی من داره.
من خودم رو آدم مشهور یا ستاره نمیدونم (بابا تواضع!).
وقتی روزی 12-14 ساعت رو با یه گروه فیلم سازی میگذرونی و از جایی به جای دیگه میری سخته که بتونی زندگی کنی.
مردم واقعاً من رو نمیشناسن (صبر کن! نمیخواد از خودش تعریف کنه.). اونا مطمئن نیستن من کی هستم. گاهی فکر میکنن "هلن هانت" هستم. گاهی هم منو با "لورا درن" اشتباه میگیرن.
من مایلم فیلم های کم هزینه بسازم (اینو واقعاً راست میگه. سال 2000 برای بازی توی فیلم "میتونی رو من حساب کنی" فقط 10هزار دلار دستمزد گرفته. باورتون میشه؟؟؟) ولی خوب بیشتر از اونی که فکر میکردم پول درمیارم (بده من برات بریزمشون دور).
توی نقشهای احساسی خیلی راحته که غم و غصههات رو بریزی بیرون اما توی 90% موارد غم و غصههای شما متناسب با نقشتون نیست. برای من چیزی که اول از همه مهمه داستانه.
یک عمر کار کردن بهتره تا ستارۀ راک اند رول بودن.
[درمورد نامزدی دریافت جایزۀ "اسکار"]
کاملاً رک بگم. کمکم کرد به کارم ادامه بدم.
واقعاً هرگونه حس معنویتی که دارم از هنر میاد و یه جورایی الهام بخش منه (اوه! فضا معنوی شد. خلبانان ... ملوانان ...).
فکر میکنم حس اجتماعی بودن و نظمی که در من هست به خاطر بزرگ شدن توی محیط هنری همراه با کسانی هستش که عاشق و مراقب هم هستن.
فقط دلم میخواد کار کنم. نوعش خیلی مهم نیست. کار کار میاره.
به همون اندازه که فیلم بد ِ مستقل هست، فیلم تجاری ِ بد هم هست.
[قسمتی از سخنرانی "لورا لینی" در جشن فارغ التحصیلی مدرسۀ "جیلارد"]
یادتون باشه، اهمیتی نداره تو چه رشتۀ هنریای کار میکنین، هیچ قابلیتی ارزشمندتر از بادقت گوش دادن نیست. مخصوصاً وقتی به موزیک و یا متنی گوش میدین. اینها شما رو هدایت میکنن.
پاهای من نسبت به قدم کوچیک هستن. زیاد زمین میخورم و فکر میکنم اگه پاهام بزرگتر بود تعادلم بهتر حفظ میشد.
تموم گشت.