0:03:01
خوب. اینجا یکی از اولیای محترم (و یا محترمه) 101 سگ خالدار رو میبینیم که با دیدن "ترومن" هیجاناتش میزنه بالا و جفت پا (شایدم هم جفت دست (ما آخرش نفهمیدیم چهارپایان 2 دست و 2 پا دارن یا 4 تا پا)) میپره روی سینۀ "ترومن". "ترومن" هم که ظاهراً خیلی از سگها خوشش نمیاد (چون شبیه همین واکنش رو جای دیگۀ فیلم هم از "ترومن" میبینیم) کیف دستیش رو میگیره جلوش تا مانع آقای بابای سگهای خالدار بشه.
تا اینجا مشکلی نیست. اما فقط 2 ثانیه بعد (0:03:03) میبینیم در حالی که هنوز سگ مورد اشاره با اون 2 عضو مورد بحث روی سینۀ "ترومن" هستش این بار کیف دستی "ترومن" زیر بغلش هست.
0:10:43
نمیدونم این سوتی عمدی بوده یا نه!؟!؟! "ترومن" به "مارلون" میگه که میخواد بره به "فیجی" (بعداً میفهمیم که "فیجی" جایی هستش که "ترومن" فکر میکنه "لورن" (بعداً میفهمیم که اسم واقعی "لورن" در حقیقت "سیلویا" (بعداً میفهمیم که "سیلویا" دختری هستش که " ترومن" (بعد از این دیگه چیز خاصی نمیفهمیم) واقعاً دوستش داشته) هستش) اونجا هستش). بعد "مارلون" از "ترومن" میپرسه "فیجی" کجاست؟ و اون در جواب یه طرف توپ گلف رو نشون میده و میگه ما اینجا هستیم. بعد طرف دیگۀ توپ رو نشون میده و میگه فیجی اینجاست. در حالی که از نظر جغرافیایی طرف مقابل "امریکا" روی کرۀ زمین یه جایی دور و بر کشور آفریقایی "مالی" میشه.
حالا "فیجی" کجاست؟ مجمعالجزایر "فیجی" کشوری در قارۀ اقیانوسیه یعنی زیر گوش "اسکیپی" و نزدیک "امریکا" هستش.
البته چون "ترومن" توی زندگیش از جزیرۀ محل زندگیش بیرون نرفته و جای دیگهای رو ندیده نمیشه سرزنشش کرد.
0:15:05
این صحنه زمانی هستش که "ترومن" پدرش رو توی خیابون میبینه. به اون خانوم با سوییشرت سفید و شلوار و کفش مشکی توجه کنین. یه ساک دستی توی دست راستش هست. وقتی زاویۀ دوربین تغییر میکنه (کمتر از 1 ثانیه بعد) میبینیم که سبد توی دست چپ خانومه هستش (البته در سرعت عمل بانوان شکی نیست).
حالا این هیچی! سرعت این خانومه انقدر بالاست که توی همین زمان کم میره به اون آقایی که جلوش راه میره میرسه و باهاش طرح دوستی میریزه. بعد با هم دوست میشن (اخبار تأیید نشده اعلام کردن که در این فاصلۀ زمانی خطبۀ عقد هم بین این 2 نفر جاری شده و با هم حلقه هم رد و بدل کردن. حالا زمان خرید جهاز و خرید عروسی و چاپ کارت دعوت و پخشش و هماهنگی سالن و خبر کردن عاقد و خرید میوه و شیرینی و ... رو هم به این زمان اضافه کنین. الان به عمق فاجعه پی بردین؟ همۀ این کارها طی همین زمان کمتر از 1 ثانیه انجام شده.) و وقتی دوربین تغییر زاویه میده این 2 نفر رو میبینیم که مثل 2 تا کبوتر عاشق دارن با هم قدم میزنن و صحبت میکنن.
البته شایدم با هم دوستی، همکاری، همسایهای چیزی بودن. ولی این مسأله چیزی از ارزشهای اون خانومه کم نمیکنه.
0:15:29
اون سگ بیصاحب مونده رو میبینین که داره میره توی فروشگاه؟ در واقع تقریباً وارد فروشگاه شده. اما ظاهراً یکی جلوی در این بد بختِ بی سر و صاحب رو شوت میکنه عقب چون چند لحظه بعد (0:15:34) یعنی زمانی که "ترومن" پشت درهای بستۀ اتوبوس میمونه دوباره همون سگ رو میبینیم که با فاصله داره به سمت درب فروشگاه میره.
تازه چند ثانیه بعد (0:16:00) هم همین سگ رو میبینیم که از جلوی "ترومن" که هاج و واج اطرافش رو نگاه میکنه رد میشه (البته در این مورد میتونیم مثبت نگاه کنیم و فرض بگیریم که مأموران فروشگاه کارشون رو خوب انجام دادن و در کوتاهترین زمان ممکن این سگ رو به بیرون از فروشگاه هدایت کردن. شایدم همون یارو فوتبالیسته دوباره این سگ بدبخت رو شوتیده.).
حالا اصلاً این سگه از کجا اومده؟ صاحب این سگ یکی از کسانی (خانومه (کلاً خانوما نقش به سزایی در این فیلم داشتن)) هستش که پدر "ترومن" رو به زور سوار اتوبوس میکنن.
0:15:53
یه احتمال دیگه در مورد اون سگ توی صحنۀ قبل اینه که میخواسته حواس بیننده رو از این سوتی پرت کنه.
یه ماشین نقرهای رنگ از جلوی "ترومن" (بین "ترومن" و دوربین) رد میشه. حالا اینکه ماشین به صورت تابلوئی از بیرون کادر شروع به حرکت میکنه هیچی ولی سایۀ عوامل صحنه که توی سطح صاف و براق بدنۀ ماشین معلوم میشه رو چیکارش کنیم؟؟؟
0:26:46
"ترومن" موفق میشه "سیلویا" رو اغفال کنه و با هم میرن لب ساحل. از جزئیات بالا و پائین 48 سال این قسمت میگذریم و میرسیم به جایی که مثلاً بابای "سیلویا" اومده دنبالش. توی این صحنه داریم "ترومن" و "سیلویا" رو از دید دوربینی که توی دکمۀ لباس پدر الکی "سیلویا" هستش میبینیم.
و اینک آخرالزمان! پدر الکی "سیلویا" 2 تا سایه داره!!! یا شایدم 2 تا کله داره!!! ولی آخه بدنشم 2 تا هستش!؟! پس شاید یک روح هستش در 2 بدن. البته این احتمال هم هست که یکی از سایهها سایۀ یکی از عوامل پشت صحنۀ فیلم باشه.
0:35:19
توی این صحنه "ترومن" رو میبینیم که اومده محل کار "مارلون" تا چیزای عجیبی که براش اتفاق افتاده رو به "مارلون" بگه. توجهتون رو از ور زدنهای مداوم "ترومن" بیارین روی بستههای شکلاتی که "مارلون" داره توی دستگاه میچینه. توی این صحنه میبینیم که "مارلون" ردیف اول دستگاه رو از بستههای قهوهای رنگ شکلات پر کرده و تعداد 2 فقره بستۀ زرد رنگ شکلات هم توی ردیف دوم مستقر فرموده که دیگه ور زدنهای مسلسلوار "ترومن" بهش اجازه نمیده کارش رو ادامه بده و مجبور میشه به حرفهای اون گوش بده.
خوب. توی این فاصله که "مارلون" به حرفهای "ترومن" گوش میده بستههای شکلات هم از فرصت استفاده میکنن و به کارهای شخصیشون میپردازن. اگه به صحنۀ بعد (0:35:38) نگاه کنین میبینین که اون بسته زردها که رفتن دستشویی و یکی از بستههای قهوهای هم که جاش تنگ بوده خودش سر خود جاش رو تغییر داده و اومده ردیف وسط. البته کلاً بستههای قهوهای همهشون یه تکونی به خودشون دادن. احتمالاً یه چیزی پارتی داشتن.
خوبیه این بستههای شکلات اینه که فهم و شعورشون بالاست. صحنۀ بعد (0:35:51) رو ببینین. کارشون رو که انجام دادن بعدش برگشتن سرجاشون. فقط نمیدونم اون بستۀ زرد رنگ سومی از کجا پیداش شد!؟!؟!
0:36:01
تحرکات استراتژیک و ژئوپولتیک بستههای شکلات رو که رد کنیم به یه پدیدۀ نادری برمیخوریم. هیچی کنار "مارلون" جلوی دستگاه وجود نداره!!! حالا پیدا کنین پرتقال فروش را!!! به نظرتون "مارلون" این همه شکلات که چپوند توی دستگاه رو از کجاش درمیآورد!؟!؟! جالب اینه که چند ثانیه قبل (0:35:58) "مارلون" دولا میشه و شکلاتهایی که توی دستش مونده بوده رو میندازه توی یه ظرف احتمالاً فلزی که صداش هم به صورت واضحی شنیده میشه.
0:36:09
من موندم، "ترومن" حدود 30 سال هستش که توی این جزیره زندگی میکنه ولی یه بار با خودش نگفته چطور ممکنه ماه و خورشید توی آسمون کنار هم باشن و ماه هم کامل باشه!؟!؟! توی این صحنه و چند لحظه بعد (0:36:36) این پدیدۀ غیرممکن به وضوح و با چشم غیرمسلح هم قابل رؤیت هستش.
همونطور که میدونین وقتی خورشید پشت ماه باشه سمت تاریک ماه رو به زمین قرار میگیره و ماه تحت هیچ شرایطی نمیتونه کامل باشه. در حقیقت توی این شرایط ماه نو و هلال (یا حِلال) خواهیم داشت. ماه هم که اُمرن پشت خورشید قرار نگیره چون فاصلۀ خورشید از زمین نسبت به فاصلۀ ماه از زمین بیشتره.
0:39:08
آماده باشین که میخوام افشاگری کنم. توی این صحنه عکسی از عروسی "ترومن" و "مِریل" رو میبینیم که دارن همدیگه رو میبوسن. توی این عکس "مِریل" موقع بوسیدن "ترومن" 2 تا از انگشتهاش رو روی هم قرار داده که نشانۀ دروغ گفتن هستش. "ترومن" بیچاره هم که تازه این موضوع رو فهمیده و شوکه شده اصلاً حواسش نیست که "مِریل" حلقهش رو هم توی انگشت دست راستش کرده (بیچاره "ترومن").
0:48:03
خوب. اینجا "ترومن" رو میبینیم که یهو زده به سرش بره به "فیجی". در نتیجه "مِریل" رو جلوی در خونه سوار کرده و راه افتاده به طرف "فیجی". "مِریل" بیچاره که انتظار این رالی بازیها رو نداشته حتی فرصت نکرده کمربند ایمنیش رو ببنده. دلیلش هم صحنۀ بعد (0:48:08) که نشون میده کمربندش بسته نیست و صحنۀ بعد از اون (0:48:10) که "مِریل" رو درحال بستن کمربند ایمنی نشون میده. حالا مشکل کجاست؟ مشکل اینه که توی صحنۀ اول (0:48:03) به وضوح دیده میشه که کمربند ایمنی کاملاً بستهست (حالا هی بگو "پراید" ماشین بدی هستش. آدم توی "پراید" حداقل خیالش از بابت کمربند ایمنی راحته که یا بسته نمیشه یا اگه بسته شد دیگه بسته شده اُمرن دیگه بتونی بازش کنی.).
1:09:43
توی این صحنه "کریستوف" (سازندۀ فیلم "نمایش ترومن" توی فیلم "نمایش ترومن") رو میبینیم که داره تصویر "ترومن" رو که روی تلویزیون بزرگ استودیو هستش نوازش میکنه. مسأله اینجاست که چون همه جا تاریکه و تنها منبع نوری فضا همین تلویزیون هست باید سایهها خلاف جهت اون باشن یعنی سایۀ "کریستوف" باید پشتش بیوفته ولی میبینیم که سایۀ "کریستوف" روی صفحۀ تلویزیون میوفته. این قضیه نشون میده که به احتمال قوی اون تلویزیون با جلوههای ویژه و به وسیلۀ پردۀ آبی ایجاد شده.
1:13:47
توی این صحنه بچههای اتاق فرمان رو میبینیم که با دیدن "کریستوف" خودشون رو جمع و جور میکنن. اون نفر پشتی که داشت پیتزا میخورد رو ببینین که از جاش میپره. حالا به صحنۀ بعد (کمتر از 1 ثانیه بعد) میریم. به آینهای که سمت چپ تصویر هستش توجه کنین. همون مستر پیتزا دوباره داره از روی صندلی پا میشه (البته نظر به آیۀ شریفۀ "حمومک مورچه داره - بشین و پاشو خنده داره" میشه این مسأله رو ندیده گرفت).
1:28:22
این طناب که روی پای "ترومن" هستش رو میبینین؟ این با استفاده از علوم هستهای و فنآوری نانو طراحی و تولید شده. اگه به صحنۀ بعد (1:28:23) برین متوجه تفاوتش با طناب معمولی میشین. طنابه وقتی میبینه "ترومن" حالش زیاد خوش نیست خودش به صورت اتوماتیک گره میخوره تا ایمنی بالاتری رو براش فراهم کنه (الکی نیست که! حق مسلم ماست!).
1:29:32
سازندگان این فیلم کلاً با سایهها مشکل داشتن. توی این صحنه و چند ثانیه بعد (1:29:37) میبینیم که سایۀ قایق سمت راستش افتاده اما فقط و تنها فقط 36 ثانیه بعد (1:30:13) خورشید از یه طرف آسمون به طرف دیگهش رفته و سایۀ قایق این بار سمت چپش قرار گرفته.
1:29:40
فقط میمونه یه توصیۀ کوچولو. سعی کنین لباسهای شستهتون رو برای خشک شدن توی اقیانوس پهن کنین چون 3 سوت خشک میشن. میگین نه؟ لباس های "ترومن" رو ببینین. همین الان طوفان تموم شد ولی پلیور به اون زخیمی خشک خشکه.
راستی شما فهمیدین این قضیۀ اپیزودبندی که "کریستوف" هی میگفت چی بود!؟!؟! مگه فیلم هفتهای هفت روز و روزی 24 ساعت به طور مدام پخش نمیشد!؟!؟! پس اپیزود دیگه معنی نداره!!! کلاً داره پخش میشه دیگه!!! قسمت اول و دوم و ... نداره دیگه!؟!؟!
تموم گشت.
۶ نظر:
یه طنز دقیق
یعنی نوشته هات می تونه به عنوان اکسترا اخر فیلم اضافه شه توی دی وی دی بعدی. بامزه :)))))))))))
خب از اینهمه سوتی، میشد یه فیلم ساخت که.
قسمت مربوط به سایه ها برام جالب توجه بود.
یه نقاشی باید برات شروع کنم.
عجیب بود که متوجه هیچ کدومش نشده بودم !
ببینم چند بار این فیلم رو دیدی که تونستی این همه سوتی دربیاری!؟.....
ناشناس جان سلام
کامنتت چون بی فرهنگی داشت حذف شد ولی فقط جواب یه تیکه ش که یحتمل به نظر خودت خیلی کارشناسی بوده رو بدم...
ناشناس: ... آخه احمق جان فوتبال که نگاه میکنی بعضی وقتا به دلیل نور از 4 طرف 4 تا سایه میبینی...
جوکر: ناشناس جان فکر میکنم دیگه شما به عنوان یه صاحب نظر در امر سینما باید بدونی که نورپردازی زمین فوتبال با لوکیشن فیلمبرداری فرق میکنه.
توی زمین فوتبال فقط مهم اینه که توپ و بازیکن ها و بقیه چیزا خوب معلوم باشن ولی توی سینما تمام هنر نورپرداز به اینه که در عین تأمین نور مورد نظر کارگردان و طراح صحنه کاری کنه که بیننده توجه ش به نورپردازی جلب نشه. ضمناً یه نگاه دیگه به صحنه ای که میگی بنداز. نحوۀ قرار گرفتن سایه ها کاملاً نشون میده که 2 نفر پشت دوربین هستن.
با این حال بازم ممنون که از وبلاگ من دیدن کردی.
فیلن
بابای
ارسال یک نظر