کسب درآمدی مناسب و راحت از طریق اس ام اس

تبلیغات پیامکی

لیام نیسون گرافی


ویلیام جان نیسون (بازیگر)
متولد 7 / ژوئن / 1952 (17 / خرداد / 1331) - ایرلند شمالی

"لیام نیسون" به عنوان رانندۀ جرثقیل برای مؤسسۀ "گینس" کار کرده. همچنین رانندۀ کامیون، دستیارمعمار، معلم (فیزیک و علوم کامپیوتر) و بوکسورآماتور هم بوده.

"لیام نیسون" در حقیقت کشف "جان بورمن" بود که اون رو برای فیلم "اِکسکالیبور" (1981) انتخاب کرد.

"لیام نیسون" توی فیلم های اخیرش معمولاً نقش یه مرشد، مربی یا پدر رو برای یه جوون بازی کرده و همون اوایل فیلم میمیره تا اون جوون بتونه تعلیم‌هایی که از "لیام نیسون" (منظورم شخصیت "لیام نیسون" توی فیلم هستش) گرفته رو خودش به اجرا بذاره.
مثل فیلم های "بتمن آغاز میکند"، "قلمرو بهشت" و "گروه‌های نیویورکی".

"لیام نیسون" چندین بار نقش‌هایی رو بازی کرده که مربوط به افراد حقیقی میشن.
مثل "راب روی"، "اسکار شیندلر"، "مایکل کالینز" و "آلفرد کینزی".

"لیام نیسون" سال 2000 با موتور هارلی دیویدسونش میزنه به یه گوزن بیچاره. گوزن هم برای اینکه کم نیاره محکم و استوار سر جاش میمونه و باعث پرت شدن "لیام نیسون" از روی موتور میشه. در اثر این تصادف لگن سمت راست "لیام نیسون" قارچ (همون قاچ یا ترک هستش منتهی به زبون محلی) میخوره و لگن سمت چپش هم لب‌پر میشه (احتیاطاً عرض میکنم که اگه با حیواناتی مثل سگ و گرگ و ... هم تصادف کنین همین بلا به سرتون نازل میشه (من تجربه‌اش رو دارم با این تفاوت که سوار ماشین بودم و به جای لگنم ماشین قارچ خورد). پس سعی کنین اگه میخواین تصادف کنین با سوسک و مورچه و نهایتاً جوجه ماشینی (درمورد جوجۀ رسمی قولی نمیدم) این کار رو بکنین.).
"لیام نیسون" به خاطر لطمات جبران دیرپذیری که از این تصادف میبینه نمیتونه توی قسمت دوم فیلم "جنگ ستارگان" بازی کنه و فقط در نقش یه صدای خالی به ایفای نقش میپردازه.

همسرش "ناتاشا ریچاردسون" هستش که توی چند تا فیلم با هم هم‌بازی بودن. اسم بچه‌هاشون "مایکل ریچارد آنتونیو نیسون" (این رو توی خونه یا مدرسه چی صدا میکنن؟!؟!؟) و "دانیل جک نیسون" هستش.

"لیام نیسون" عاشق ماهی‌گیری (مخصوصاً با طعمه‌های مصنوعی) هستش.

همونطور که گفتم توی نوجوونی بوکسور بوده. بینی‌ش هم توی بوکس (در سن 15 سالگی) شکسته.

سال 1998 یه سری از روزنامه‌ها ادعا کردن که "لیام نیسون" توی زندگی زناشویی‌ش مشکل داره. آقای "لیام نیسون" هم به جرم افترا ازشون شکایت کرد و حالشون رو گرفت.

ظاهراً "لیام نیسون" مادرزادی زیرسرش بلند و شلوارش چند تا هستش چون هر خانمی رو که دیده لااقل یه بار قراری چیزی باهاش گذاشته.
از آن جمله‌اند بازیگرهایی مثل "هلن میرن"، "جولیا رابرتز"، "بروک شیلدز" و "باربارا استریسند" و همینطور "سیناد اُکانر" که یه خواننده هستش (همسر رؤیایی به این میگن ها! فقط یه اسب سفید کم داره. خانم‌ها نظری ندارن؟).

توی فیلم "چشم طلایی" برای نقش "جیمز باند" درنظر گرفته شده بود که دیگه قسمت نشد دیگه.

برای نقش "ون هلسینگ" توی فیلم "دراکولا" درنظر گرفته شده بود (خودش هم خیلی دوست داشته که توی این فیلم بازی کنه) ولی نقش به خدای نقش‌های دراکولا، گودزیلا، آدم جانی و روانی و ... یعنی "آنتونی هاپکینز" داده شد.

اُمرن اگه باور کنین! "لیام نیسون" با این قد و قامتش به خاطر کم بودن قد برای بازی توی فیلم "عروس شاهزاده" انتخاب نشد. "راب رینر" (کارگردان فیلم) گفته اون فقط (!!!) 6 فوت و 4 اینچ (حدود 194 سانتی متر) قد داره.

"لیام نیسون" عضو انجمن مشاورین مدرسۀ نمایش انگلیس هستش. جایی که افرادی مثل "سـِر آنتونی هاپکینز"، "برایان کاکس"، "ریچارد هریس"، "پیتر اُتول" و "جرمی آیرونز" هم عضو اون هستن.

"لیام نیسون" دهۀ 90 کلـّی از کارهای "شکسپیر" رو توی تأتر ملی سلطنتی لندن اجرا کرده.

به خاطر بازی توی فیلم "درخشش در میان" در نقش یه افسر عالی رتبۀ نازی توجه "استیون اسپیلبرگ" رو جلب کرد و بالاخره نقش "اسکار شیندلر" توی فیلم "فهرست شیندلر" به اون داده شد.

"لیام نیسون" اولین انتخاب "الیور استون" برای نقش "شاه فیلیپ" توی فیلم "آلکساندر" بود.

"لیام نیسون" توی یه مصاحبه با شبکۀ بی.بی.سی گفته که "یان پیزلی" (کشیش یه کلیسای پروتستان توی ایرلند شمالی) بیشترین تأثیر رو روی تصمیمش برای بازیگر شدن داشته. "لیام نیسون" عادت داشته که یواشکی به کلیسا بره و آقای "پیزلی" رو درحال موعظه تماشا کنه.
"لیام نیسون" میگه: " اون یه ایفای نقش (!!!) ماهرانه و تکان دهنده بود."


گفته‌های شخصی لیام نیسون

من هرگز خودم رو خوش‌قیافه ندونستم (چه مناعت طبعی! بابا شکسته نفس! از جنس مردم! خاکی! تو که با این حرکت انقلابیت ما رو جر وا جر کردی). آره من خیلی جذابم (بی‌جنبه! میذاشتی حرف از دهن من بیرون بیاد بعد خودت رو میگرفتی) اما خوش‌قیافه نه.

نه، من دچار چندگانگی شخصیت نمیشم چون یاد گرفتم آخر روز شخصیتم رو به میخ آویزون کنم و صبح موقع بیرون رفتن دوباره بردارمش.

راحت و بی‌قید؟ همسرم این رو گفته؟ فکر میکنم اینطوری باشم. خیلی طول میکشه تا من از کوره در برم.

[درمورد بیکاری بازیگرها]
حقیقت اینه که من عاشق ناامنی شغلی این حرفه هستم. من رو مجبور میکنه که روی پاهای خودم بایستم. به نظرم بازیگر بدون ترس و اضطراب، بی‌مزه و قابل پیش‌بینی میشه.

قبل از فیلم "فهرست شیندلر" من باور نداشتم که فیلم ها میتونن باعث تحولات اجتماعی بشن اما با دیدن اون چیزی که بعد از فیلم "فهرست شیندلر" اتفاق افتاد به قدرت تصویر پی بردم.

بعضی روزها بیدار میشم و با خودم میگم: "آهان، امروز خوش‌قیافه به نظر میام (فهمیدم که اصلاً جنبۀ تعریف رو نداری)". بعضی روزها هم فکر میکنم: "من توی سینما چیکار میکنم؟ میخوام برگردم به ایرلند و جرثقیل برونم."

من توی "ایرلند شمالی" بزرگ شدم. با رنج و زحمت زندگی کردم. خشونت و نتایج اون رو دیدم. این همیشه من رو میترسونه و دچار اضطراب میکنه. من آدم‌هایی رو میشناسم که با خشونت و بیرحمی آشنا هستن. بعضی‌هاشون به همین دلیل دیگه روی این سیاره نیستن.

تموم گشت.

۴ نظر:

سترون گفت...

سلام جوکر عزیزم
امیدوارم حالت خوب باشد. من از زحماتی که در طی هفت ماه گذشته کشیده ای قدردانی می کنم.تو واقعا خیلی خوب و خنده ناک مینویسی. کاش من هم روزی بتوانم مثل تو بنویسم.
راستی اگر بتو گفتم فالیوود مرا ببخش، فکر کردم اسم کوچکت فالیوود است و اسم فامیلت جوکر. نگو هیچ ربطی به هم نداشتند!!!
دوست دار تو
سترون

سارا گفت...

این آقاهه چه همه مشاغل جالب، امتحان کرده.
اسم بچه ها، اونور دنیا، عجب طولانیه. به هر حال، دست بچه بازه که از هرکدومش، خوشش اومد بگه به همون اسم صداش کنند!

داریوش گفت...

من همچنان پیگیر نوشته های شما هستم و این سینمایی ها را بیشتر دارم می‌شناسم .اگر برایت ممکن است در فهرست معرفی‍ها و نوشتهایت درمورد فیلم دانتون اثر آندره وایدا چیز یا چیزکی یا چیزهای بنویس .
توی بخش نظرات وبلاگ بیداری ذیل پست دوسانت شلوار همه از تو یاد کرده ام هم از دانتون و هم از آندره وایدا البته بدون پاکردن توی کفش .

رنگین کلام گفت...

ما رو هم سینمایی کردی!