کسب درآمدی مناسب و راحت از طریق اس ام اس

تبلیغات پیامکی

دانستنی‌های فیلم به دنبال خوشبختی


اگه فیلم رو دیده باشین فکر نکنم نیاز باشه بگم داستان فیلم "به دنبال خوشبختی" واقعی هستش ولی چون ممکنه بعضی‌ها فیلم رو ندیده باشن میگم. دوستان توجه کنن داستان فیلم "به دنبال خوشبختی" واقعی هستش و "کریس گاردنر" مدتی بعد از حوادثی که توی فیلم می‌بینین خودش یه شرکت سرمایه‌گذاری تأسیس میکنه و حسابی میترکونه.
البته تفاوت‌هایی بین داستان فیلم و داستان واقعی وجود داره که چند تاش رو میگم.
دورۀ کارآموزی ِ مؤسسۀ سرمایه‌گذاری "دین ویتر" بدون حقوق (اونطور که فیلم نشون میده) نبوده بلکه ماهیانه 1000 دلار به کارآموزها پرداخت میشده (دلیل این تفاوت هم که تابلو هستش. سازندگان فیلم میخواستن بیننده رو خوب غرق ِ بدبختی "کریس" کنن تا آخر فیلم که "کریس" تو دورۀ کارآموزی قبول میشه همه تو سینما بزنن زیر گریه.). ضمناً این دوره 10 ماهه بوده نه 6 ماهه.
وقتی زن "کریس" اون رو ترک میکنه بچه‌شون 18 ماهه بوده نه پیش‌دبستانی.
در واقعیت "کریس" و پسرش رو از پناهگاه زنان (که درحقیقت پناهگاه مادران تنها بوده) رد نکردن.
در واقعیت زمان کار در مؤسسۀ "دین ویتر" برای کارآموزها کوتاه نبوده (توی فیلم می‌بینیم که "کریس" برای استفادۀ بهینه از زمان ِ کم قید آب خوردن و دستشویی رفتن و بقیه کارها رو میزنه) و "کریس گاردنر" صبح زود سر کار میرفته و شب هم دیروقت کارش رو تعطیل میکرده.
"کریس گاردنر" فروشندۀ دستگاه‌های سنجش تراکم استخوان بوده اما سرمایه از خودش نبوده و قبل از اینکه وارد دورۀ کارآموزی بشه از این کار میاد بیرون.

سازندگان فیلم کلی هزینه کردن تا یه سری آدم بدبخت بی‌چاره رو برای صحنه‌های جلوی گرم‌خونه جمع کنن. پائین‌ترین پولی که به این افراد پرداخت شده 8 دلار و 62 سنت (ظاهراً سازندگان فیلم با این افراد سر مبلغ پرداختی کلی چک و چونه زدن درغیر این صورت یه رقم رُند به عنوان دستمزد درنظرمیگرفتن و به همه میدادن) در ساعت بوده (برای بعضی‌هاشون این پول اولین پولی بوده که بعد از مدت‌ها گیرشون میومده) و کلی هم غذای مفت ریختن تو حلق‌شون (اگه توی "ایران" کسی بخواد همچین کاری بکنه باید سفارش یه محموله تریاک و حشیش و ... هم بده).

حتماً شما هم متوجه تبلیغ شرکت خطوط هوایی "جنوب غربی پاسیفیک (PSA)" در همه جای فیلم (تاکسی‌ها، اتوبوس‌ها و ایستگاه‌های مترو) شدین. زمان ساخت فیلم "به دنبال خوشبختی" این خطوط هوایی بیشترین مسافر رو در "کالیفرنیا" داشت چون هزینۀ سفر با اون پائین‌تر از شرکت‌های دیگه بود.

آخر فیلم اون مرد سیاه‌پوست و از نظر خیلی‌ها نفهمی که به "ویل اسمیت" سلام میده درواقع داره به "ویل اسمیت" حال میده چون خود "کریس گاردنر" اصلی هستش (درواقع داره به خودش سلام میده).

"ویل اسمیت" بعد از اینکه 2 تا از فیلم های "گابریل ماکسینو" رو میبینه ازش میخواد که فیلم "به دنبال خوشبختی" رو کارگردانی کنه، اون هم روی "ویل اسمیت" رو زمین نمیزنه و قبول میکنه.

3 تا از قهرمانان مرتب کردن سریع مکعب استخدام شدن تا به "ویل اسمیت" یاد بدن "مکعب ِ روبیک" رو زیر 2 دقیقه مرتب کنه (بعید میدونم موفق شده باشن).
راجع به این "مکعب ِ روبیک" چند تا نکتۀ (اول راجع به نکته یه نکته بگم. امروز یه جا دیدم روی یه کاغذ نوشته بود: "لطفاً نکته نظرات خود را با ما درمیان بگذارید...". همینقدر بگم که این برگه و شماره تلفن‌های روش مربوط به شهرداری بود.) جالب هست که بد نیست بدونین.
رکورد مرتب کردن این مکعب زمان 21.61 ثانیه هستش.
یه جوون (البته این بابا طفل هستش ولی برای اینکه آبروی خودم و شما نره گفتم جوون) ژاپنی "مکعب ِ روبیک" رو ظرف مدتی حدود 2 دقیقه با چشم‌های بسته مرتب میکنه (حالا بازم هرجا نشستی به همه بگو که داری حیف میشی و استعدادهات هرز میره!) که 1 دقیقه از این زمان رو هم صرف به خاطر سپردن جای قطعات مکعب میکنه.
اکثر قهرمانان مرتب کردن مکعب میتونن یک دستی هم این کار رو بکنن.

اگه فیلم رو ندیدی و داری با خودت فکر میکنی این "مکعب ِ روبیک" چی هست؟ خوردنی هستش یا استعمال کردنی؟ زیاد به مغزت فشار نیار. عکسش رو ببین.

موقع تحقیق راجع به فیلم "به دنبال خوشبختی" اولین چیزی که میفهمین اینه که "کریستوفر گاردنر" پسر واقعی ِ "ویل اسمیت" هستش و "کریستوفر" هم اسم وسط این پسر هستش. البته بدون تحقیق هم اگه به تیتراژ پایانی فیلم یا حتی قیافۀ این 2 نفر دقت کنین متوجه این موضوع میشین.

روزی که ادارۀ خزانه‌داری حساب "کریس گاردنر" واقعی رو خالی میکنه 25 سپتامبر بوده یعنی روز تولد "ویل اسمیت" (اگه این موضوع رو نمی‌گفتم نصف عمرتون بر فنا میرفت).

انصافاً اگه فیلم رو درست تماشا کنین و به صحنه‌ای که تصویرش رو این پائین می‌بینین (1:49:55) برسین شما قبل از "کریس" میزنین زیر گریه (اگه اینطور نشد کامنت بذارین من اسمم رو عوض کنم). مخصوصاً با اون موسیقی متن فوق‌العاده که به تنهایی آدم رو پاره‌پاره میکنه.

یه نکته هم درمورد اسم فیلم بگم. همه اسم فیلم رو "به دنبال خوشبختی" ترجمه کردن (به همین خاطر من هم از همین اسم استفاده کردم) ولی به نظر من "در تعقیب خوشبختی" منظور فیلم رو بهتر میرسونه. "به دنبال خوشبختی" یعنی اینکه "خوشبختی" یه جایی هست و باید پیداش کنی اما "در تعقیب خوشبختی" یعنی "خوشبختی" داره فرار میکنه و باید بهش برسی و بگیریش. حالا هرکی هرجور راحت هستش اسم فیلم رو ترجمه کنه.

تموم گشت.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام
قربون هرچي رفيق مهربونه!
از اين كه مارو قابل دونستي و رفيق بحساب آوردي يك ميليون تا مرسي!
در ضمن خودمم نمي دونم چرا روزي 20 30 نفر ميان تو وبلاگم اما هيشكدوم كامنت نمي زارن!!!
من اين فيلمي و كه گفتي نهديدم بايد برم ببينمش!خيلي ممنون از فيلمايي كه معرفي مي كني!