جیمز یوجین کری (بازیگر)
متولد 17 / ژانویه / 1962 (27 / دی / 1340) – کانادا
درمورد "جیم کری" معروف هست که...
بدن قابل انعطافی داره.
مکرراً شخصیتهایی رو بازی میکنه که یا سبز هستن و یا سبز میپوشن.
حرکات صورت خارقالعادهای داره که معمولاً با صداها یا خندههای عجیب هم همراه هستش.
در 16 سالگی دبیرستان رو ول کرده (مثل اینکه بین خارجیها هم مسألۀ "سیکل" وداشتن (لطفاً از خودتون ابتکار به خرج ندین حرف "و" هم جز کلمهست) وجود داره.). این رو هم بگم که قبل از ترک تحصیل شاگرد اول و آدم خرخون کلاسشون بوده.
"جیم کری" سال 1997 از طرف مجلۀ "مردم" جزو زیباترین مردم جهان (50 نفر برتر) انتخاب شد (حتماً میتونین نفر اول رو حدس بزنین!).
تو سن 10 سالگی شاخبازی درمیاره و "خلاصۀ تجربیات"ش (لغتنامۀ وزین "بابیلون" کلمۀ "رزومه" رو اینجوری پاس داشته بود.) رو برای یه شرکت که تو کار نمایش بود میفرسته.
توجه: اونهایی که "جیم کری" الگوی زندگیشون هستش این قسمت رو نخونن چونکه نمیتونن از الگوشون پیروی کنن در نتیجه افسرده میشن حالا بیا و درستش کن.
"جیم کری" طی عملی آخر خنده تو یه مراسم لخت و پتی (فقط اونجاش رو با جوراب پوشونده بوده (نه داداش ِ گـُلم! اونجا رو که یه گونی جوراب میخواد تا بپوشونی. اون یکی جاش رو. آهان! همون جاش رو.)) شرکت میکنه.
بچه که بوده یه مدت رو با خانوادهاش تو "کاروان" (منظور "غافله" نیست. منظور همونایی هستش که تو "ایران" بهش میگن "کانکس") زندگی کرده و همۀ خانوادش مجبور شدن به عنوان سرایدار تو یه کارخونه کار کنن.
کم کم دارم به این نتیجه میرسم که آدم اگه تو بچهگی یه چیزایی براش عقده بشه بعداً که بزرگ میشه موفقتر میشه.
یه چک به مبلغ 20 میلیون دلار برای خودش مینویسه و اون رو تا زمان فیلم "مرد کابلی" (1996) یعنی موقعی که این مبلغ رو به عنوان دستمزد میگیره توی کیف پولش نگه میداره (اگه به نظرتون کار بیخودی به نظر میاد پس فیلم "راز" رو نبینین چون چند تا نمونۀ واقعی دیگه از همین کارهای بیخود رو توش نشون میده.).
سال 2000 درحالی که با "رنه زلوگر" نامزد بوده و همۀ کارهاشون رو برای عروسی کرده بودن رابطهشون رو بهم زدن (احتمالاً "رنه زلوگر" میخواسته گربه رو قبل از اینکه به حجله برسن بکـُشه که "جیم کری" قاتی میکنه و میزنه کافه رو بهم میریزه.).
سال 2001 اعلام کرد که میخواد شهروند امریکایی بشه و تابعیت این کشور رو بگیره. حدود 3 سال طول کشید تا به این سعادت بزرگ، فیض عظیم و مقام شامخ (آقا جون هرکی دوست دارین یکی معنی این کلمه رو به من بگه.) نائل بشه. البته "جیم کری" این رو هم گفته که تابعیت کاناداییش رو نگه میداره.
زن اول "جیم کری" سال 2003 درخواستی رو به دادگاه عالی "لس آنجلس" میده و درخواست نفقۀ (البته برای دختر 15 سالشون که اسمش "جین" هستش) بیشتر میکنه. این خانم ادعا کرده که تو این دوره و زمونه با بُرجی 10.000 دلار نمیشه بچه بزرگ کرد (انصافاً حق داره میدونین الان قیمت "لامبورگینی" و "بوگاتی" یا حداقل یه "کوروت" دست دوم چنده؟).
ظاهراً دخترخانم ِ آقای "کری" میخواد کار پدر رو دنبال کنه و وارد "صنعت تفریحات و سرگرمی" بشه به همین خاطر برای تأمین شهریۀ دانشگاه، پول کتاب و وسایل دیگه، هزینۀ ایابوذهاب، پول فیشغذا (این از همه مهمتره) برای ناهار و 1000 تا خرج دیگه (اگه "دانشگاه آزاد مسیحی" قبول بشه که همۀ اینها ضرب در n میشه. شاید بگین هزینۀ ایابوذهاب که دیگه به نوع دانشگاه ارتباط نداره ولی اگه یه تحقیق کوچولو بکنین متوجه میشین که واحدهای "دانشگاه آزاد مسیحی" در "امریکا" معمولاً (به جز دانشگاههای شهر "واشنگتون" که بالاخره پایتخت هستش و در اونجا تخم 2 زرده گذاشته میشه و با بقیۀ نقاط کشور فرق داره) نوک کوه یا ته دره واقع شدهاند و برای دسترسی به اونها نیاز به ابزار و وسایل خاص هستش.) نیاز به پول بیشتر هستش.
بیشتر شخصیتهایی که بازی کرده آدمهای معمولیای هستن که زندگیشون دراثر عوامل ماوراءالطبیعه و یا به وسیلۀ نیروهای ناشناخته تغییر میکنه. به عنوان مثال در فیلم "ماسک" یه نقاب پیدا میکنه که بهش قدرت جادویی میده و یا در فیلم "بروس ِ توانا" که خدا یه حالی بهش میده و اجازه میده 1 روز جای خدا بشینه و حالش رو ببره یا فیلم "نمایش ترومن" که میفهمه کل زندگیش یه نمایش تلویزیونی بوده.
توضیحغیرواضحات: تو زبون انگلیسی یه اصطلاحی داریم با عنوان "God Almighty" که معنیش همون "خدای توانا"ی خودمون میشه. اسم فیلم "Bruce Almighty" هم از همین اصطلاح گرفته شده چون فیلم داره کسی رو نشون میده که جای خدا نشسته اما اگه دقت کنین تنها فرقی که "بروس" با قبل کرده اینه که توانائیش بیشتر شده. یعنی "خدای توانا" شده "بروس ِ توانا".
موقع فیلم برداری ِ فیلم "دختران زمینی راحت هستن" لباس پوشیدن "جیم کری" و 2 نفر دیگه که نقش بیگانهها رو بازی میکردن حدود 2.5 ساعت طول میکشیده.
"جیم کری" یه هواپیمای 25 میلیون دلاری برای خودش داره (احتمالاً آخر هفتهها با هواپیماش میره روی اقیانوس که فضا بازه و باهاش تکچرخ میزنه و حالش رو میبره. خوش به سعادتش.).
"جیم کری" گفته که شخصیت "جول" در فیلم "تابش ابدی ذهن پاک" (عاشق، خسته، خجالتی و ...) به شخصیت واقعیش خیلی نزدیک هستش.
"جیم کری" یکی از تصاویرش که متبرک به امضاش هم کرده بوده هدیه میکنه تا بفروشن و با پولش برای بچههای فقیر اسباببازی بخرن.
سال 1980 دچار افسردگی شده بود که به خیر گذشت و "جیم کری" دوباره به آغوش گرم جامعۀ (ظاهراً) غیرافسرده بازگشت.
وقتی "توپک شکور" تو زندان بوده یه نامه براش مینویسه تا کمکش کنه که بخنده. "توپک" هم برای اینکه یه جوری از خجالت "جیم" دربیاد گفته که "جیم کری" بازیگر محبوبشه.
یه موتور "هارلی دیویدسون" میخره و مجوز میگیره که به جای شماره پلاک روی پلاکش بنویسه "بدون برچسب" (البته به عنوان شوخی). ولی این شوخی کار دست "جیم کری" میده و صندوق پستیش رو پر میکنه از برگههای جریمه که مربوط به دیگران بوده (اینجور مواقع هستش که میگن یه دیوونه (البته دور از جون دیوونهها) یه سنگ میندازه ته چاه که 100 تا عاقل نمیتونن درش بیارن.). بالاخره پلیس "بدون برچسب" رو به عنوان پلاک وسیلۀ "جیم کری" ثبت میکنه و قضیه حل میشه.
قرار بوده نقش کاپیتان "جک گنجشکه" توی فیلم "دزدان دریای کارائیب" رو بهش بدن که ندادن. دستشون درد نکنه.
شخصیتی که در فیلم "کارآگاه حیوانات" بازی کرده به عنوان 97مین شخصیت برتر تاریخ سینما انتخاب شده.
از سال 1995 تا 2005 شش بار نامزد دریافت جایزۀ "گـُلدن گلوب" شده و 2 بار هم این جایزه رو برده (به خاطر بازی در فیلم های "نمایش ترومن" و "انسان روی ماه"). جالب اینجاست بااینکه بیشتر نقشهاش کمدی هستن این 2 تا جایزه رو به خاطر نقشهای درام برنده شده.
"نیکول کیدمن" گفته که از بین آقایون "جیم کری" بهترین دوستش هستش (کلاً "نیکول کیدمن" با همه رفیق هستش و با همه حال میکنه (بابا تو ذهنت چقدر منفی هستش! منظورم این بود که از مصاحبت با همه لذت میبره.).).
قرار بوده نقش "گی فاکر" رو تو فیلم "ملاقات والدین" بازی کنه و حتی موقع نوشتن فیلمنامه هم کمک کرده تا یه سری شوخی قاتی متن کنن ولی موقع هم زدن از یه نفر دیگه استفاده کردن.
"جیم کری" هم درکنار دیگر دوستان که عاشق غذاهای سالم و طبیعی مثل "شبدر" و "یونجه" هستن لب به گوشت نمیزنه. گیاهخوار هستش.
"جک نیکلسون" گفته که این آقا (جیم کری) "جک نیکلسون ِ نسل بعدی" هستش.
درآمدش این چند ساله بدک نبوده. خدا بده برکت.
"بروس ِ توانا" سال 2003 مبلغ 25.000.000 دلار
"چطور سرخر کریسمس رو دزدید" سال 2000 مبلغ 20.000.000 دلار
(سرخر: منظور همون آدم ضدحال و ضایع هستش. کلمۀ بهتر پیدا نکردم.)
"من، خودم و آیرین" سال 2000 مبلغ 20.000.000 دلار
"انسان روی ماه" سال 1999 مبلغ 20.000.000 دلار
"نمایش ترومن" سال 1998 مبلغ 12.000.000 دلار
"دروغگوی دروغگو" سال 1997 مبلغ 20.000.000 دلار
"مرد کابلی" سال 1996 مبلغ 20.000.000 دلار
"بتمن ِ جاویدان" سال 1995 مبلغ 5.000.000 دلار
"احمق و احمقتر" سال 1994 مبلغ 7.000.000 دلار
"ماسک" سال 1994 مبلغ 540.000 دلار
"کارآگاه حیوانات" سال 1994 مبلغ 350.000 دلار
"به رنگ زندگی" سال 1990 مبلغ 25.000 دلار
گفتههای شخصی جیم کری
من دوست دارم تا دیروقت بیدار بمونم. نه به خاطر مهمونی دادن بلکه به خاطر اینکه تنها زمانیست که من تنها هستم و مجبور نیستم نقش بازی کنم.
[درمورد از دست دادن جایزۀ "گـُلدن گلوب" سال 1998]
این دیوونگی هستش... منظورم اینه که "نیکلسون"، "هافمن"، "جکسون" و "کلاین". من نمیفهمم چطوری از دستش دادم.
مردم عاشق خندیدن هستن و بیشترشون میتونن تو هرچیزی یه موضوع خندهدار پیدا کنن. طبقهبندی کردن "نمایش کمدی" مسخرهست. منظورم اینه که اگه شما به یه جوک درمورد گـ...ز بخندین باید احساس شرم کنین؟ من که اینطوری فکر نمیکنم.
من اعتقادی به این افسانههای "باهم موندن برای همیشه" ندارم. 10 سال با کسی بودن کافیه (اووووو! چه خبره؟ 10 سال!؟!). توی 10 سال شما به اندازۀ کافی میتونین عشق بورزین.
من قصد ندارم از اموال کاناداییم و همۀ اون کسانی که عاشق من هستن و من رو حمایت میکنن دست بردارم. تربیت کانادایی من رو این شخصی که هستم ساخته. من همیشه افتخار میکنم که یه کانادایی هستم.
[وقتی ازش پرسیدن که شعار شخصیش چیه؟]
همیشه به سمت پرتگاه حرکت کن!
تموم گشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر