عنوان فیلم از شعری با عنوان "الویسا به آبلارد" اثر "آلکساندر پوپ" گرفته شده که در طول فیلم هم ازش استفاده شده (صحنهای که "جول" و "کلمنتاین" مشغول تماشای سیرک فیلها هستن و "مری" درحال خوندن شعر برای دکتر "میرزویاک" هستش).
قبل از "جیم کری" قرار بوده "نیکولاس کیج" نقش "جول" رو بازی کنه که خدا رو شکر این فاجعه رخ نداد.
ایدۀ فیلم موقعی به ذهن "مایکل گاندری" (نویسنده و کارگردان) میزنه که یکی از دوستان هنرپیشهاش به نام "پیر بیسموس" بهش میگه یه نامه براش اومده و توش نوشته: "کسانی که میشناسیشون تو رو از ذهنشون پاک کردن..." اینجاست که ذهن خلاق خودشو نشون میده. فکرش رو بکنین طرف یه جمله بهش گفتن که معلوم نیست راست بوده یا دروغ، شوخی بوده یا جدی بعد این جمله رو برداشته ازش یه فیلم ساخته و کلی آدم رو گذاشته سر کار.
تیتراژ ابتدایی فیلم 18 دقیقه بعد از شروع فیلم شروع میشه یعنی زمانی که یه حلقه از فیلم تموم شده. به من که خیلی حال داد چون اصلاً یادم رفته بود که تیتراژ فیلم پخش نشد بعد ییهو دیدم "جول" داره زار میزنه و تیتراژ شروع شد. برام جالب بود.
آقا کسی "نائومی" رو یادشه؟ بابا دوستدختر (استغفرالله! خدا به دور!) قبلی "جول" دیگه. همونی که خیلی نایس (Nice) بود. ظاهراً این بنده خدا (با بازی "الن پامپئو") هم تو فیلم بوده و یه شب رو هم با "جول" گذرونده ولی بعداً از فیلم حذف شده. بیچاره چه آخر و عاقبتی پیدا کرد.
تو صحنهای که "استن" داره لوازم "جول" رو بهش نشون میده تا نقشۀ ذهنیش رو بکشه (همونجایی که فیلم تند رد میشه) برای یه لحظه یه کپی از سیدی آلبوم "سگهای بارانی" اثر "تام ویتس" نشون داده میشه. فیلنامۀ اصلی شامل یه مکالمۀ کوتاه بین "جول" و "کلمنتاین" در قطار هستش که در اون "جول" میگه به خاطر داره این آلبوم رو خریده و دوستش داشته ولی چیز دیگهای درمورد اون یادش نمیاد. "خرابۀ آبی" که نام مدل موی "کلمنتاین" هستش (زمانی که در قطار هستن) هم اشاره به شعری از این آلبوم داره.
به نظر من که حذف این قسمت کار بس نابخردانهای بود. اینکه "جول" یه چیزی رو خیلی دوست داشته ولی الان هیچی ازش به خاطر نمیاره انده معناست. بابا آدم درد دلش رو به کی بگه؟ آخه چرا؟؟؟
خیلی از دیالوگهای بین "جول" و "کلمنتاین" از صحبتهای "جیم کری" و " کیت وینسلت" راجع به شکستهاشون در زندگی واقعیشون به دست اومده. کلاً تو این فیلم بداههگویی اُورت بوده.
در صحنۀ سیرک فیلها زمانی که "کلمنتاین" غیبش میزنه بیچاره "جیم کری" خبر نداشته که قراره همچین اتفاقی بیوفته به همین خاطر شروع میکنه به صدا زدن اسم "کیت" ("کیت وینسلت" بازیگر نقش "کلمنتاین"). کارگردان هم کلی حال کرده که این بدبخت رو گذاشته سر کار و گفته این صحنۀ محبوبش بوده.
در صحنۀ سیرک خیابونی خبرنگارها سعی کردن به صورت برنامهریزی نشده با "جیم کری" مصاحبه کنن. اگه با دقت گوش کنین میتونین صدای یه نفر رو بشنوین که به "جیم کری" میگه "با من حرف بزن – Speak to Me". باید صحنۀ جالبی بوده باشه.
زمانی که ذهن "جول" در حال پاک شدنه و برای بار دوم به مطب دکتر "میرزویاک" میره چهرۀ اون و دکتر تار و درهم نشون داده میشه برای ایجاد این صحنه از پوست زانوی "جیم کری" استفاده شده.
تموم گشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر