0:24:54
محل فرودی که توی محوطۀ بیرونی پنتاگون میبینین در سال 1953 (تاریخی که فیلم نمایش میده) وجود نداشته.
نکته: اساساً ساخت این محل فرود کار غلط و فاجعهآمیزی بود چون سالها بعد (11 سپتامبر 2000) یه ابلهی اینجا رو با باند فرود هواپیما اشتباه گرفت و یه بوئینگ رو در این محل فرود آورد.
تذکر: البته الان دیگه نوادگان "خواجه حافظ شیراز" که تازه به دنیا میان هم میدونن که حداقل این مورد حمله به پنتاگون به صورت تابلویی ساختگی بود و اصلاً هواپیمایی در کار نبوده.
نکتۀ تکمیلی: از این نوع سوتی ها در چند جای فیلم اتفاق افتاده. مثلاً خوانندۀ اون آهنگی که "جان" توی اتاقش توی "پرینستون" گوش میده 2 سال بعد از اون تاریخ تازه متولد شده. ولی بقیه موارد رو دیگه بیخیال شدم. شما هم به بزرگواریه خودتون من و دستاندرکاران ساخت فیلم رو ببخشید.
0:31:02
تو کلاس درس "جان نش " (همون جایی که "آلیشیا" لاتبازی در میاره) فرمول روی تختهسیاه بین صحنهها تغییر میکنه. اون "اف" بیچاره (اولین "اف" در فرمول) که آخر نفهمید "اف" کوچیکه یا "اف" آخر تنها. اون توان 3 (دومین توان در فرمول) هم مثل بند تومّون تا ولش میکنی در میره.
1:21:38
اگه خوب دقت کنین تو این صحنه هیچ سوتی ای داده نشده. فقط می خواستم بگم بچۀ "جان نش" خیلی بانمکه. نه؟!؟
1:24:49
پستونک روی میز رو که میبینین؟ موازی با پنجره قرار گرفته. تو صحنۀ بعدی (1:24:53) پستونک میچرخه و دستهاش رو به دوربین میشه. اما این پایان ماجرا نیست. ظاهراً یه نفر این وسط هوس روزنامه خوندن کرده چون روزنامۀ نزدیک پنجره هم چرخیده. ضمناً این نوع پستونک که برای اصلاح دندون استفاده میشه تا سال 1960 در امریکا وجود نداشته.
1:28:56
وقتی "آلیشیا" داره تو حموم (خاک تو سرت! چرا مثل بیجنبهها تا اسم حموم و دستشویی میاد چشمات برق میزنه؟) آب میخوره تقریباً لیوان خالی میشه اما تو صحنۀ بعد "آلیشیا" اندازۀ یه پارچ آب میپاشه به آینه.
نکته: سعی کنین تصویر رو دقیقاً در لحظۀ 1:29:03 نگه دارین. هرکی ندونه فکر میکنه "آلیشیا" داره عمل قبیح "گلاب به دیوار" رو انجام میده.
1:30:02
"آلیشیا" داروهای "جان" رو براش میاره. جایی که لیوان رو میذاره (گوشۀ بالا و راست عکس روزنامه) یادتون باشه. تو صحنۀ بعدی لیوان در یک حرکت انقلابی به گوشۀ بالا و چپ عکس میره. لیوان رو بیخیال اون 2 تا قرص روی روزنامه و نزدیک به هم رو نگاه کنین. حالا به صحنۀ بعد میریم. و اینک آخرالزمان. لیوان دوباره راه افتاده و این دفعه به مرکز و پائین عکس اومده. از اون مهمتر اُمرن اگه اون 2 تا قرص رو پیدا کنین. ظاهراً اونها هم با دیدن لیوان به هیجان اومده و اقدام به حرکت زدن کردن.
1:30:20
هرکسی کو دورماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش
از قدیم گفتن یه بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک، دفعۀ سوم برمیجستی ملخک. همونطور که میبینین لیوان و قرصها بعد از فعالیت بسیار خسته وکوفته برگشتن (و یا برجستن) به اصل خویش. منتها لیوان که پاک یادش رفته اول کجا بوده (گوشۀ بالا و راست)، اون 2 تا قرص هم ظاهراً در این مدت میونشون شکرآب شده چون پشتشون رو کردن به هم و از هم فاصله گرفتن.
1:47:02
"جان نش" توی دفتر "مارتین هانسن" داره مخ "مارتین" رو میکوبه تا به "جان" اجازه بده برگرده به دانشگاه و دوباره شیشههای دانشگاه رو خطخطی کنه. روی دیوار 3 تا قاب هست. اگه خوب دقت کنین وسط فیلم "بوم من" (فارسی رو پاس میداریم: پایۀ میکروفون (شرمنده اینجای فارسی رو نمیشه پاس بداریم چون به جای "میکروفون" کلمهای پیشنهاد نشده)) داره موهاشو تو قاب سمت راستی شونه میزنه. به هرحال درمحیط دانشگاه قرار گرفته که جدای از بحث آموزشی بستر مناسبی برای انتخاب همسر آینده هم هست. ممکنه چشمش کسی رو گرفته باشه.
2:03:03
اون قاشق رو تو دست نمایندۀ "بنیاد نوبل" میبینین؟ تو صحنههای بعد این قاشقه ییهو میوفته رو میز بعد دوباره میپره تو دست این آقاهه. حالا یا این قاشقه با کش به آستینش وصله یا دستش خاصیت قاشقربایی داره یا کفزنه که یه همچین سرعت عملی داره و یا ...
ضمناً حواستون به اون قاشقی که وسط میز کنار ظرف شکر و بقیۀ چیزهاست باشه چون داره از روی میز جیم میشه. در ادامه (2:04:29) میبینین که یواشکی میره روی اون دستمالی که جلوی آقای نماینده هست و در حین مراسم با شکوه "خودکار تقدیم کنون" از میز میپره پائین. این قاشق احتمالاً جدیدترین تکنولوژی جاسوسی است که سازمان "سیا" برای استراقسمع شهروندان امریکایی ازش استفاده میکنه.
2:3:43
به حالت کیفی که "جان" بغل کرده دقت کنین. در صحنۀ بعد حالت کیف تغییر میکنه و دستۀ پشتی کیف بیرون میاد. نظریهای که در اینجا مطرح میشه اینه که "جان" چون مدتیه شدیداً درگیر تحقیق و مطالعه هستش نتونسته حموم بره، در این صحنه ناحیۀ تحتانیش خارش ورداشته و اومده خودشو بخارونه که دستۀ کیف زده بیرون. اما همونطور که در صحنۀ بعد میبینین دستۀ کیف برگشته سر جاش و انصافاً "جان" هر جوری و هر جاییش رو که بخارونه این قضیه غیرممکنه.
2:4:18
میرسیم سروقت مراسم معنوی "خودکار ریزون". در حین مراسم وقتی 3 تا خودکار روی میز هست به زاویۀ اونها دقت کنین. زمانی که نفر چهارم داره خودکار رو روی میز میذاره خودکارها حدود 90 درجه چرخیدن. این اتفاق فرضیۀ جاذبه داشتن بدن آقای نماینده رو قوت میبخشه.
نکته: اساساً یه همچین جینگولکبازیای در "پرینستون" نداریم. اما به خاطر اینکه سازندگان فیلم خودشون گفتن که تمام فیلم واقعی نیست از گناهشون میگذریم. شما هم حلالشون کنین.
2:5:18
پروفسور "جان نش " در طی یک حرکت ددمنشانه با استفاده از دستمالی که "آلیشیا" با خوردن خوندل و دودچراغ براش قلابدوزی کرده بینی مبارک رو تمیز میکنه و مجدداً اون رو توی جیبش میذاره. عمق فاجعه زمانی مشخص میشه که بدونید این کار رو ظرف 4 ثانیه انجام داده (سرعتش از "حیفنون" هم بیشتره) منتها یادش رفته که دستمال رو دقیقاً مثل قبل بذاره تو جیبش که کسی نفهمه.
2:07:06
اینجاست که تماشاگر ترک برداشته و پارهپاره میشه چون تازه میفهمه که پروفسور "جان نش " جایزۀ "نوبل - Nobel" نگرفته بلکه جایزۀ "نبله - Noble" گرفته که خیلی بالاتر و ارزشمندتر از قبلی هستش. به نشان "بنیاد نوبل" جلوی میز سخنرانی دقت کنین.
تموم گشت.
محل فرودی که توی محوطۀ بیرونی پنتاگون میبینین در سال 1953 (تاریخی که فیلم نمایش میده) وجود نداشته.
نکته: اساساً ساخت این محل فرود کار غلط و فاجعهآمیزی بود چون سالها بعد (11 سپتامبر 2000) یه ابلهی اینجا رو با باند فرود هواپیما اشتباه گرفت و یه بوئینگ رو در این محل فرود آورد.
تذکر: البته الان دیگه نوادگان "خواجه حافظ شیراز" که تازه به دنیا میان هم میدونن که حداقل این مورد حمله به پنتاگون به صورت تابلویی ساختگی بود و اصلاً هواپیمایی در کار نبوده.
نکتۀ تکمیلی: از این نوع سوتی ها در چند جای فیلم اتفاق افتاده. مثلاً خوانندۀ اون آهنگی که "جان" توی اتاقش توی "پرینستون" گوش میده 2 سال بعد از اون تاریخ تازه متولد شده. ولی بقیه موارد رو دیگه بیخیال شدم. شما هم به بزرگواریه خودتون من و دستاندرکاران ساخت فیلم رو ببخشید.
0:31:02
تو کلاس درس "جان نش " (همون جایی که "آلیشیا" لاتبازی در میاره) فرمول روی تختهسیاه بین صحنهها تغییر میکنه. اون "اف" بیچاره (اولین "اف" در فرمول) که آخر نفهمید "اف" کوچیکه یا "اف" آخر تنها. اون توان 3 (دومین توان در فرمول) هم مثل بند تومّون تا ولش میکنی در میره.
1:21:38
اگه خوب دقت کنین تو این صحنه هیچ سوتی ای داده نشده. فقط می خواستم بگم بچۀ "جان نش" خیلی بانمکه. نه؟!؟
1:24:49
پستونک روی میز رو که میبینین؟ موازی با پنجره قرار گرفته. تو صحنۀ بعدی (1:24:53) پستونک میچرخه و دستهاش رو به دوربین میشه. اما این پایان ماجرا نیست. ظاهراً یه نفر این وسط هوس روزنامه خوندن کرده چون روزنامۀ نزدیک پنجره هم چرخیده. ضمناً این نوع پستونک که برای اصلاح دندون استفاده میشه تا سال 1960 در امریکا وجود نداشته.
1:28:56
وقتی "آلیشیا" داره تو حموم (خاک تو سرت! چرا مثل بیجنبهها تا اسم حموم و دستشویی میاد چشمات برق میزنه؟) آب میخوره تقریباً لیوان خالی میشه اما تو صحنۀ بعد "آلیشیا" اندازۀ یه پارچ آب میپاشه به آینه.
نکته: سعی کنین تصویر رو دقیقاً در لحظۀ 1:29:03 نگه دارین. هرکی ندونه فکر میکنه "آلیشیا" داره عمل قبیح "گلاب به دیوار" رو انجام میده.
1:30:02
"آلیشیا" داروهای "جان" رو براش میاره. جایی که لیوان رو میذاره (گوشۀ بالا و راست عکس روزنامه) یادتون باشه. تو صحنۀ بعدی لیوان در یک حرکت انقلابی به گوشۀ بالا و چپ عکس میره. لیوان رو بیخیال اون 2 تا قرص روی روزنامه و نزدیک به هم رو نگاه کنین. حالا به صحنۀ بعد میریم. و اینک آخرالزمان. لیوان دوباره راه افتاده و این دفعه به مرکز و پائین عکس اومده. از اون مهمتر اُمرن اگه اون 2 تا قرص رو پیدا کنین. ظاهراً اونها هم با دیدن لیوان به هیجان اومده و اقدام به حرکت زدن کردن.
1:30:20
هرکسی کو دورماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش
از قدیم گفتن یه بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک، دفعۀ سوم برمیجستی ملخک. همونطور که میبینین لیوان و قرصها بعد از فعالیت بسیار خسته وکوفته برگشتن (و یا برجستن) به اصل خویش. منتها لیوان که پاک یادش رفته اول کجا بوده (گوشۀ بالا و راست)، اون 2 تا قرص هم ظاهراً در این مدت میونشون شکرآب شده چون پشتشون رو کردن به هم و از هم فاصله گرفتن.
1:47:02
"جان نش" توی دفتر "مارتین هانسن" داره مخ "مارتین" رو میکوبه تا به "جان" اجازه بده برگرده به دانشگاه و دوباره شیشههای دانشگاه رو خطخطی کنه. روی دیوار 3 تا قاب هست. اگه خوب دقت کنین وسط فیلم "بوم من" (فارسی رو پاس میداریم: پایۀ میکروفون (شرمنده اینجای فارسی رو نمیشه پاس بداریم چون به جای "میکروفون" کلمهای پیشنهاد نشده)) داره موهاشو تو قاب سمت راستی شونه میزنه. به هرحال درمحیط دانشگاه قرار گرفته که جدای از بحث آموزشی بستر مناسبی برای انتخاب همسر آینده هم هست. ممکنه چشمش کسی رو گرفته باشه.
2:03:03
اون قاشق رو تو دست نمایندۀ "بنیاد نوبل" میبینین؟ تو صحنههای بعد این قاشقه ییهو میوفته رو میز بعد دوباره میپره تو دست این آقاهه. حالا یا این قاشقه با کش به آستینش وصله یا دستش خاصیت قاشقربایی داره یا کفزنه که یه همچین سرعت عملی داره و یا ...
ضمناً حواستون به اون قاشقی که وسط میز کنار ظرف شکر و بقیۀ چیزهاست باشه چون داره از روی میز جیم میشه. در ادامه (2:04:29) میبینین که یواشکی میره روی اون دستمالی که جلوی آقای نماینده هست و در حین مراسم با شکوه "خودکار تقدیم کنون" از میز میپره پائین. این قاشق احتمالاً جدیدترین تکنولوژی جاسوسی است که سازمان "سیا" برای استراقسمع شهروندان امریکایی ازش استفاده میکنه.
2:3:43
به حالت کیفی که "جان" بغل کرده دقت کنین. در صحنۀ بعد حالت کیف تغییر میکنه و دستۀ پشتی کیف بیرون میاد. نظریهای که در اینجا مطرح میشه اینه که "جان" چون مدتیه شدیداً درگیر تحقیق و مطالعه هستش نتونسته حموم بره، در این صحنه ناحیۀ تحتانیش خارش ورداشته و اومده خودشو بخارونه که دستۀ کیف زده بیرون. اما همونطور که در صحنۀ بعد میبینین دستۀ کیف برگشته سر جاش و انصافاً "جان" هر جوری و هر جاییش رو که بخارونه این قضیه غیرممکنه.
2:4:18
میرسیم سروقت مراسم معنوی "خودکار ریزون". در حین مراسم وقتی 3 تا خودکار روی میز هست به زاویۀ اونها دقت کنین. زمانی که نفر چهارم داره خودکار رو روی میز میذاره خودکارها حدود 90 درجه چرخیدن. این اتفاق فرضیۀ جاذبه داشتن بدن آقای نماینده رو قوت میبخشه.
نکته: اساساً یه همچین جینگولکبازیای در "پرینستون" نداریم. اما به خاطر اینکه سازندگان فیلم خودشون گفتن که تمام فیلم واقعی نیست از گناهشون میگذریم. شما هم حلالشون کنین.
2:5:18
پروفسور "جان نش " در طی یک حرکت ددمنشانه با استفاده از دستمالی که "آلیشیا" با خوردن خوندل و دودچراغ براش قلابدوزی کرده بینی مبارک رو تمیز میکنه و مجدداً اون رو توی جیبش میذاره. عمق فاجعه زمانی مشخص میشه که بدونید این کار رو ظرف 4 ثانیه انجام داده (سرعتش از "حیفنون" هم بیشتره) منتها یادش رفته که دستمال رو دقیقاً مثل قبل بذاره تو جیبش که کسی نفهمه.
2:07:06
اینجاست که تماشاگر ترک برداشته و پارهپاره میشه چون تازه میفهمه که پروفسور "جان نش " جایزۀ "نوبل - Nobel" نگرفته بلکه جایزۀ "نبله - Noble" گرفته که خیلی بالاتر و ارزشمندتر از قبلی هستش. به نشان "بنیاد نوبل" جلوی میز سخنرانی دقت کنین.
تموم گشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر