کسب درآمدی مناسب و راحت از طریق اس ام اس

تبلیغات پیامکی

زمان در فیلم تابش ابدی ذهن پاک


سیرزمانی پیچیده در فیلم "تابش ابدی ذهن پاک" خیلی از افراد رو گیج میکنه (چرا فحش میدی!؟! "گیج" که حرف بدی نیست!). به نظر میرسه که سه خط‌سیر زمانی به هم پیچیده در فیلم وجود داشته باشه که بعضی از اونها ساده نیستن. این علاوه بر زمان عادی (زمان پخش) فیلم هستش که همۀ فیلم ها دارن.
"زمان واقعی – Real Time"
یا همون زمان حاضر. بطور مشخص 13 تا 16 فوریۀ 2004. حتی این سیرزمانی هم یه عدم‌پیوستگی داره. فیلم در 14 فوریه شروع میشه و با شب 15 فوریه و صبح 16 فوریه ادامه پیدا میکنه. سپس به عصر 13 فوریه میپره (زمانی که تیتراژ ابتدایی فیلم شروع میشه) و در همان شب با مأموران مؤسسۀ "لاکونا" و "کلمنتاین" دنبال میشه. در پایان هم بطور خلاصه شروع فیلم تکرار میشه و ادامه پیدا میکنه.
"زمان رؤیا – Dream Time"
وقتی که "جول" رو بعد از خوردن قرص درحال دراز کشیدن روی تخت میبینیم شروع میشه و در میان خاطرات "جول" و "کلمنتاین" به عقب میره.
"زمان انطباقی – Superimposed Time"
جائیست که ابتدا "جول" به تنهایی و سپس به همراه "کلمنتاین" وقایع رؤیا رو از بیرون میبینه. این خط‌سیرزمانی از "زمان رؤیا" متمایز هستش چون افکار، مکالمات و رفتار اونها یه حرکت رو به جلو داره درحالی که "زمان رؤیا" به سمت عقب حرکت میکنه. شما این سیرزمانی رو اولین بار زمانی درک میکنین که "جول" در دفتر مؤسسۀ "لاکونا" و زیر دستگاه هستش و سپس درحال مشاهدۀ خودش دیده میشه و از "هاوارد" میپرسه "من الان توی ذهن خودم هستم؟". در ادامه هم صحنه هایی وجود داره که "جول" به "کلمنتاین" میگه "یکی اینجاست!" و "اون از کجا میدونه که تو رو اینجوری صدا کنه (با اسم "تانجرین – Tangerine" به معنی "نارنگی". منم یه دفعه تو دانشگاه به یه خانمی گفتم "گلابی" ناراحت شد. خدائیش جنبه رو میبینین به طرف میگه "نارنگی" ناراحت که نمیشه هیچ کلی هم حال میکنه.)!؟!" که با "زمان واقعی" ارتباط داده شده چون اینها حاصل شنیده‌های "جول" در اتاق خوابشه درحالیکه مأموران پاک‌کننده فکر میکنن "جول" نمیتونه صدای اونها رو بشنوه.
"کلمنتاین" در "زمان انطباقی" بعد از "تعطیلات روی یخ" فعال میشه، زمانی که اونها برای اولین بار سعی میکنن از دست مأموران پاک‌کننده فرار کنن. و سرانجام وقتی "کلمنتاین" میفهمه که خودش هم قبلاً خاطراتش رو از دست داده و حافظۀ "جول" تنها امید اونها برای برگشتن پیش هم هستش مصرتر از "جول" سعی میکنه تا از حافظۀ اون محافظت کنه.
حالا میشه درک کرد که چرا "جول" وسط عمل پاک کردن پشیمون میشه. رابطۀ اونها سرد شده و چیزی که "جول" از "کلمنتاین" به یاد میاره خاطرات تلخ و دعواها هستش و اینکه "کلمنتاین" اون رو از ذهنش پاک کرده. اینها آخرین خاطرات "جول" از "کلمنتاین" هستش که باعث میشه رابطه‌شون پایان تلخی داشته باشه. بدلیل خشمی که "جول" نسبت به "کلمنتاین" داره اینها تنها چیزهائیست که به یاد میاره و باعث میشه "جول" هم تصمیم به مقابله به مثل بگیره. تا اینجا اگه دقت کنین اثری از آثار "کلمنتاین" در رؤیای "جول" نیست زیرا "جول" از فرط ناراحتی حتی دوست نداره به "کلمنتاین" فکر کنه.
اما در طول پاک کردن ذهن همینطور که "جول" به عقب برمیگرده از خاطرات تلخ میگذره و به خاطرات شیرین میرسه یعنی همون قسمت از رابطه‌شون که عصبانیت اجازۀ فکر کردن بهش رو نمیداد. "جول" به این نتیجه میرسه که در کل رابطۀ بدی با "کلمنتاین" نداشته و هنوز هم به اون علاقه داره. از اینجاست که "جول" سعی میکنه "کلمنتاین" رو توی ذهنش نگه داره و جالب اینکه از اینجای رؤیا به بعد "کلمنتاین" هم حضور داره و در تلاش "جول" برای حفظ خاطراتش به اون کمک میکنه.
پس وقتی مسأله‌ای به شما احساس بدی میده شاید لازم باشه اون رو از آخر به اول (سر و ته) نگاه کنین تا سیر "خوبی به بدی" تبدیل به "بدی به خوبی" بشه. اون وقته که آخرش خوب تموم میشه و همون مسألۀ تلخ میتونه احساس خوبی بهتون بده.
نَتیجَة ُ الاَخلاقیَّة ٌ
نتیجۀ اخلاقیش این شد که در لحظه و تک بعدی تصمیم نگیرین و در تصمیم‌گیری کلی‌نگر و در صورت لزوم سر و ته نگر باشین.
خیلی کتابی شد نه؟
پس تا برنامۀ بعد!

تموم گشت.

۲ نظر:

Transl8or گفت...

Life is not what have happened
It is what we remember

ناشناس گفت...

بازم سلام
ممنون كه لينك دادي و اصلاح كردي.
راستي id من كه خواسته بودي
neoelia